Document Type : Original
Authors
1 professor of counseling departmant, Faculty of Education and Psychology, Shahid Chamran University of Ahvaz, Ahvaz, Iran
2 PhD. of counseling , Shahid Chamran University, Ahvaz, Iran (Corresponding Author)
3 associate Professor of counseling, Shahid Chamran University of Ahvaz, Ahvaz, Iran
Abstract
Keywords
مقدمه
بسیاری از افرادی که ازدواج میکنند احتمالاً با این مسئله موافقاند که تمام ازدواجها شامل تعارض است و وقتی زندگی دو نفر یکی میشود مشکلات نیز بهتبع آن آغاز میگردد (Tallman, 2004 & Hsiao). در جوامع امروزی چهره روابط صمیمانه تغییریافته است، پیوندهای عمیق بین اشخاص از فرهنگهای متنوع رایجتر شده و ازدواجهای بین فرهنگی افزایشیافته است (Rubalcava, 2005 & Waldman). اصطلاح ازدواجهای بین فرهنگی میتواند بهعنوان ازدواج بین افراد با پسزمینههای مذهبی، ملی، قومی و یا نژادی مختلف تعریف شود (Skowroński, 2014، Othman، Siang، Han، Yang & Waszyńska).
برخی از متخصصان، روابط بین فرهنگی را بهعنوان یک تعامل غنی در نظر گرفتهاند که در آن افراد از یکدیگر یاد میگیرند و یا از طریق احترام و قدردانی فراتر از تفاوتهای فرهنگی پیش میروند (Heller, 2007 & Wood). بااینوجود، این نوع ازدواجها، پویاییهای منحصربهفرد و چالشهای خاص خود رادارند. پژوهشها، پیچیدگی ازدواجهای بین فرهنگی را بیشتر آشکار میسازد و افراد در چنین ازدواجهایی با مجموعههای مختلفی از قوانین، دیدگاهها، عادات و ارزشهای گوناگون و شیوههای متفاوت حل اختلاف مواجهاند (Cools, 2006). (Afful, 2015& Clark،Gaines) بیان کردهاند که تحقیقات مبتنی بر ماهیت و عملکرد ازدواجهای بین فرهنگی نسبتاً پراکنده و اغلب متناقض است. برخی از محققان گزارش دادهاند که ایجاد و حفظ روابط عاطفی بین افراد از فرهنگهای متنوع دشوار است، بهطوریکه آنان استرس، اختلال عملکرد و تعارض بیشتری دارند (Foeman, 1999 & Nance). حال آنکه دیگران به این نتیجه رسیدهاند که هیچ شواهدی وجود ندارد که روابط بین فرهنگی با تعارض بیشتر و یا شکست بیشتر نسبت به روابط تک فرهنگی مواجه باشد (Garcia, 2006؛ Lee, 2006). ادبیات کمی که در مورد ازدواجهای بین فرهنگی وجود دارد، چندین فرضیه را درباره این نوع ازدواجها بیان کرده است. اول، اینکه زوجین در ازدواجهای بین فرهنگی یا بین قومی نسبت به کسانی که در ازدواجهای تک فرهنگی هستند، بیشتر تحتفشارند (Solsberry, 2004، Frame)؛ و دوم اینکه ازدواجهای بین فرهنگی ناکارآمدتر فرض شده و بیشتر احتمال دارد نسبت به ازدواجهای تک فرهنگی به طلاق منجر گردد (Frame, 2004). چنین روابطی با خطر بالای شکست، موانع استرسزا، ختم شدن به طلاق و نشان دادن نرخ رضایت زناشویی پایینتر در مقایسه با زوجین تک فرهنگی شناختهشدهاند (Okitikpi, 2009؛ Donovan, 2004). عوامل استرسزایی که در این ازدواجها مطرح است، شامل تعارض زناشویی در مورد پرورش فرزند، عزتنفس پایین، سروکار داشتن با درخواستهای فرهنگی متعارض، تلاش برای حمایت از فرزندان در شکلگیری هویت فرهنگی، انتظارات نقش متعارض بین همسران و فشار اجتماعی است (Dunleavy, 2004).
در این میان، میتوان بهطور خاصتر به تجربه رضایت زناشویی[1] در زوجین بین فرهنگی اشاره کرد. همانطور که اشاره شد پژوهشها نشان دادهاند که زوجین در ازدواجهای بین فرهنگی و بین نژادی رضایت زناشویی و ثبات کمتری نسبت به سایر افراد تجربه میکنند (Bratter, 2008& King؛ Hohmann-Marriott, 2008& Amato). رضایت زناشویی ارزیابی ذهنی افراد از رابطه ازدواج ایشان است (Li, 2011& Fung). همچنین این مفهوم یک ارزیابی کلی از وضعیت رابطه زناشویی یا رابطه عاشقانه کنونی فرد است.
البته عوامل مؤثر بر رضایت افراد از زندگی زناشویی، متعدد بوده و ارتباط تنگاتنگی با وضعیت فرهنگی و شخصیتی فرد دارند (خانیکی و تبریزی، 1388). در این راستا،(Li, 2011 &Fung) از عوامل درون فردی (شخصیت)، بین فردی (ارتباط و درک رفتار همسر) و محیطی (حضور فرزندان، رضایت زناشویی والدین، وضعیت اقتصادی و سیاستهای دولت) نامبردهاند، این عوامل میتوانند بر رضایت زناشویی زوجین مؤثر باشند. ازآنجاکه قومیت و فرهنگ، سازههای قدرتمندی هستند که در آن افراد و زوجین مفاهیم ازدواج و رضایت زناشویی را توسعه میبخشند (Chaney, 2009& Marsh)، بنابراین بررسی تجارب و چگونگی رضایت زناشویی افراد در ازدواجهای بین فرهنگی و همچنین عواملی که در چنین تجاربی نقش دارند، میتوانند اطلاعات غنی درزمینۀ تأثیر بافت فرهنگی بر چنین تجربهای را فراهم کنند.
حجم عمدهای از ادبیات موجود درزمینۀ زوجین بین فرهنگی، بر ویژگیهای افراد در این نوع ازدواجها و انگیزه آنان برای ازدواج با فردی خارج از گروه قومی و فرهنگی خود متمرکزشده است. یکی از بزرگترین انتقادات صورت گرفته علیه این نوع پژوهشها، آن است که بهجای ادراک زوجین درگیر در این نوع روابط، ادراک افراد خارج از رابطه را بررسی میکند (Donovan, 2004). از سوی دیگر، بررسی پیشینه پژوهش درزمینة ازدواجهای بین فرهنگی، حاکی از نتایج گستردهای از متغیرهای گوناگون است. درواقع، تحقیق و نظریهپردازی درزمینۀ تعامل در ارتباطات بین فرهنگی، ازدواج و نیز ارتباطات متعارض، بکر و دستنخورده باقیمانده و توسط متخصصان نادیده گرفتهشده است.
پژوهشهای گذشته در حیطه ازدواجهای بین فرهنگی و رضایت زناشویی، مواردی ازجمله انطباق با عوامل فشارزای فرهنگ وابسته (Bustamante, 2011، Nelson، Henriksen & Monakes)، مدیریت تعارض و تفاوتهای بین فرهنگی (Renalds, 2011؛Tili, 2015& Barker)، عوامل رضایت زناشویی در ازدواجهای بین فرهنگی (Skowroński & et al, 2014)، چالشهای ازدواجهای بین فرهنگی (Frame, 2004)، مطالعه پدیدارشناسی ازدواج و رضایت زناشویی در زوجین آفریقایی- آمریکایی (Ferguson-Cain, 2015)، عوامل مؤثر بر رضایت زناشویی (Bagwell, 2006) و نیز کشف رضایت زناشویی در فرهنگهای مختلف (Wong, 2009 & Goodwin) را بررسی کردهاند. بررسی پژوهشهای داخلی در مورد این ازدواجها محدود به بررسی مواردی ازجمله رابطه بین عملکرد ازدواج با سازگاری زناشویی (بهارلو، 1388) و الگوهای ازدواج در قومیتهای ایرانی (عباسی شوازی و جلالی، 1384) بوده و تاکنون در این پژوهشها به تجربه زیسته[2] زوجین بین فرهنگی و توصیف تجربه آنان از رضایت زناشویی پرداخته نشده است؛ بنابراین خلأ و شکاف پژوهشی در این زمینه و بهرهگیری از پژوهش کیفی برای درک عمیق آن احساس میشود. درواقع، با توجه به اینکه شناخت عمیق تجربه زوجین بافرهنگهای متفاوت میتواند در ارتقای کیفیت زناشویی این افراد مؤثر باشد و ازآنجاکه تجربه زیسته زوجین بافرهنگهای متفاوت تاکنون در کشور ایران بررسی نشده است، پژوهش حاضر در پی آن است که مهمترین عوامل مؤثر بر ارتباط زوجین بافرهنگهای متفاوت را شناسایی و به متخصصان حوزه خانواده کمک کند تا با در نظر گرفتن چگونگی تجارب این افراد و نیز ملاحظات فرهنگی، راهکارهای کارآمدی را در جهت بهبود زندگی ایشان انتخاب کند. درنهایت، با در نظر گرفتن نقش ارزشها، باورهای فرهنگی و مذهبی غالب در کیفیت و ارتقای ارتباط زوجین، ضرورت انجام پژوهش حاضر آشکارتر میشود؛ بنابراین، پژوهش حاضر به دنبال کشف ماهیت تجارب زیسته افراد از رضایت زناشویی در ازدواجهای بین فرهنگی بوده و باهدف پاسخگویی به سؤالات زیر انجام شد.
1. مضامین اصلی تجربه زیسته زوجین بین فرهنگی از رضایت زناشویی کدماند؟
2. مضامین فرعی تجربه زیسته زوجین بین فرهنگی از رضایت زناشویی کدماند؟
روش
طرح پژوهش حاضر از نوع کیفی[3] است که به روش پدیدارشناسی توصیفی[4] انجامگرفته و برای تجزیهوتحلیل آن از روش کلایزی[5] (1978) استفاده شد. این شیوه که یک روش سامانمند و ذهنی است بهمنظور توصیف تجارب زندگی و درک معانی آن به اجرا درمیآید (Kang, 2006، Rapking & DeAlmeida). جامعۀ هدف شامل کلیه زوجین بافرهنگهای متفاوت شهرهای اهواز از استان خوزستان و سنندج از استان کردستان که با دو فرهنگ متفاوت باهم ازدواجکردهاند، بود.
روش انتخاب مشارکتکنندهها بر مبنای نمونهگیری مبتنی بر هدف از نوع گلوله برفی[6] بود. فرایند نمونهگیری و تعیین تعداد نمونه نیز تا اشباع نظری[7] یعنی زمانی که هیچگونه داده و اطلاعات تازهای به دست نیامد ادامه داشت. درنهایت تعداد مشارکتکنندگان به 16 زوج رسید.
مشارکتکنندگان در این پژوهش، ازاینرو از شهرهای اهواز و سنندج انتخاب شدند که به نظر میرسد، با توجه به بافت قومیتی، احتمال وقوع ازدواج بین فرهنگی میان قومیتهای کرد، فارس، عرب و لر بیشتر است. زوجین علاوه بر دارا بودن ازدواج بین فرهنگی دارای ملاکهای ورود دیگری ازجمله: حداقل 2 سال زندگی مشترک، داشتن حداقل یک فرزند، داشتن حداقل مدرک تحصیلی دیپلم، حداقل سن برای زوجین 20 سال، همکاری و تمایل هر دو زوج در مصاحبه و مطالعه و ساکن بودن در شهر، نیز بودند. همچنین ملاکهای خروج از مطالعه زوجین نیز شامل: داشتن مشکلات و اختلافات شدید زناشویی، دارا بودن اختلالات خلقی و عاطفی، مصرف مواد افیونی، داشتن مشکلات خانوادگی و بیماریهای جسمانی بود.
ابزار پژوهش
گردآوری دادهها در این پژوهش، با بهکارگیری مصاحبه نیمه ساختاریافته[8] و پرسشها انجام گرفت. سؤالها با تمرکز بر روی تجارب مربوط به ازدواج بین فرهنگی پیگیری شد. توالی پرسشها با توجه به فرایند مصاحبه و پاسخهای هر فرد یکسان نبود، اما سعی شد انواع مشابهی از اطلاعات از همه مشارکتکنندگان گردآوری شود. بهعنوانمثال، مصاحبهها اغلب با بهکارگیری سؤالات زمینهای غیر تهدیدآمیز ازجمله، نحوه آشنایی شما (زن و شوهر) چگونه بوده است؟ و یا توضیح دادن زمینه فرهنگی خاصشان آغاز و سپس، مصاحبه با سؤالهایی درباره نحوه برخورد با اختلافات فرهنگی، شیوه تعامل و حل تعارضها و غیره پیش رفت.
شیوه اجرای پژوهش
قبل از آغاز فرایند جمعآوری دادهها، هدف مطالعه برای شرکتکنندگان توضیح داده شد و پس از ارائه اطلاعات کافی در ارتباط با ماهیت و اهداف پژوهش، از زوجین درخواست گردید فرم رضایت آگاهانه شرکت در مصاحبه ضبطشده (که طی آن حفظ حریم خصوصی و محرمانه بودن مصاحبهها با استفاده از اسامی مستعار و حق انصراف در تمام فرایند پژوهش برای آنان توضیح دادهشده بود) را امضا کنند. با توجه به دوزبانه بودن شرکتکنندهها، کلیه مصاحبهها بهصورت فارسی اجرا گردید. مکان مصاحبه نیز جهت کاهش متغیرهای مزاحم بیرونی و نیز راحت بودن زوجین، در محیط پیشنهادی ایشان صورت گرفت. مدت مصاحبهها اغلب بین 40 تا 60 دقیقه متغیر بود و دادهها در طول یک بازه زمانی 6 ماهه، جمعآوری، ثبت، کدگذاری و در قالب مضامین عمده دستهبندی گردید.
در پژوهش حاضر تحلیل دادهها، با استفاده از روش هفت مرحلهای کلایزی (Abu Shosha, 2012) و بهموازات انجام مصاحبهها صورت گرفت. در مرحله اول، جهت هم احساسی با مشارکتکنندگان و نیز تفهیم بیشتر متن، مصاحبهها پیادهسازی، رونویسی و چندین بار خوانده شد. در مرحله دوم از متون رونویسی شده، عبارات و جملات مرتبط باتجربه افراد از پدیده ازدواج بین فرهنگی، استخراج گردید. در مرحله سوم، فرمولبندی معانی[9] و توضیح مفهوم عبارات مهم انجام گردید. در مرحله چهارم، گروهبندی معانی فرمولبندی شده در مقولههایی که ساختار منحصربهفردی از خوشههای تم[10] هستند، انجام گرفت. در مرحله پنجم، جهت تشکیل سازههای تم مجزا، تمام تمهای استخراجشده در قالب یک توصیف جامع، ارائه و خوشههای تم باهم ادغام شدند. بهاینترتیب ساختار کلی پدیده موردنظر استخراج گردید. در مرحله ششم، تقلیل یافتهها صورت گرفت که بهواسطه آن توصیفات زائد، نامناسب و اغراقآمیز از کل بخش زدوده شد. درواقع، توصیف جامع به یک ساختار اساسی کاهش یافت. در این زمینه باهدف روشن نمودن رابطه بین خوشههای تم و تمهای استخراجشده از آنها، اصلاحاتی نیز انجام گردید، ازجمله: حذف بعضی از ساختارهای مبهم و دوپهلو که توصیف جامع را تضعیف میکردند. درنهایت و در مرحله هفتم، اعتبار یابی نتایج انجام و یافتهها به اطلاع مشارکتکنندگان رسانده شد و آنها صحت نتایج و مطابقت آنها با تجربیات خود را تائید کردند. در مرحله آخر نتایج به مشارکتکنندگان بازگردانده و در مورد یافتهها از آنها سؤال شد و بهاینترتیب به دادهها اعتبار بخشیده شد.
جهت اعتمادپذیری[11] دادهها، از چهار معیار جداگانه Guba, 1994)&(Lincoln ، به نقل از (Creswell, 2009) استفاده شد. برای تضمین قابلیت اعتبار و روایی[12] دادهها پس از تجزیهوتحلیل هر مصاحبه، مجدداً به مشارکتکنندگان مراجعه و صحت مطالب با نظر آنان بررسی گردید و در صورت لزوم اصلاحات لازم صورت گرفت. جهت تضمین قابلیت تصدیق[13] دادهها یک فرایند فعال در پرانتزگذاری[14] اعمال گردید تا عقاید پیشین و پیشداوریها در فرایند جمعآوری اطلاعات کنار گذاشته شود. جهت تضمین قابلیت اطمینان[15]، متن مصاحبهها جهت کدگذاری به رؤیت متخصصان درزمینۀ روش کیفی رسید.
اخلاق پژوهش
در ارتباط با ماهیت و اهداف این پژوهش، ابتدا اطلاعات کافی به شرکتکنندگان ارائه شد و ضمن بیان جزئیات مصاحبه و فرایند ضبط آن، از کلیه افراد رضایت آگاهانه کسب گردید. همچنین با تأکید بر رعایت اصول رازداری و محرمانه بودن اطلاعات، به ایشان این اطمینان داده شد که فایل صوتی در دسترس کسی قرار نخواهد گرفت و برای حفظ حریم خصوصی ایشان از اسامی مستعار استفاده خواهد شد و نیز به آنان یادآوری شد که در هر زمان از مطالعه آزادند که انصراف دهند. در پایان با توجه به اینکه مصاحبهها درباره تجارب افراد از ازدواج بین فرهنگی بوده و احتمال داشت برخی مسائل شخصی مطرح گردد، این جلسات بهصورت انفرادی برگزار شد و محرمانه بودن اطلاعات بین مصاحبهگر و هریک از همسران بیان گردید.
یافتهها
5 نفر از مشارکتکنندگان دارای تحصیلات کاردانی، 16 نفر کارشناسی، 8 نفر کارشناسی ارشد و 3 نفر دکتری با میانگین سنی 36 سال برای مردان و 32 سال برای زنان (دامنه سنی برای مردان 28 تا 46 سال، برای زنان 25 تا 43 سال)، میانگین مدت ازدواج زوجها 7 سال (دامنه 3 تا 16 سال)، 10 نفر فارس، 6 نفر بختیاری، 1 نفر لر، 4 نفر ترک، 8 نفر کرد، 2 نفر عرب و 1 نفر گیلک بودند.
تحلیل تجارب مشارکتکنندگان منجر به شناسایی 750 کد اولیه، 6 درونمایه اصلی (تم) و 20 درونمایه فرعی (مقوله) شد که در جدول 1 ارائهشده است.
جدول ۱. درونمایههای اصلی و فرعی حاصل از تجربه زیسته رضایت زناشویی در زوجین بافرهنگهای متفاوت
مضمونهای اصلی |
مضمونهای فرعی |
فرایندهای قبل از ازدواج |
تجربه آشنایی در محیط دانشگاه؛ آشنایی قبل از ازدواج؛ ملاکهای شخصی جذابیت همسر؛ تجربه برخوردهای بین فرهنگی؛ تردیدها و نگرانیهای قبل و اوایل ازدواج |
ادراک حضور خانوادهها |
دخالت و اجبار خانوادهها؛ حمایت و پذیرش خانوادهها؛ تفاوتهای خانوادگی |
تصمیمگیری در مورد فرزند |
بهرهگیری بین فرهنگی و هماهنگی در تربیت فرزند؛ آزاد گذاری فرزند در انتخاب مذهب |
ادراک ابعاد ارتباطی و زناشویی |
نقش حیاتی حمایت و درک همسر؛ استراتژیهای تسهیلکننده ارتباطی؛ تجربه ادراک یا عدم ادراک تفاوتهای شخصیتی |
ادراک نیازهای کلی ازدواجهای بین فرهنگی |
نیاز به پذیرش و احترام به تفاوتهای بین فرهنگی؛ نیاز به انعطافپذیری بالا؛ تجربه انتقال بین فرهنگی |
ادراک چالشهای ازدواج بین فرهنگی |
تفاوت در آدابورسوم، تشریفات و مهمانیها؛ تجربه اختلاف و تعارض به دلیل تفاوتهای بین فرهنگی؛ سختیهای خاص تجربه ازدواج بین فرهنگی؛ فاصله جغرافیایی و احساس غربت |
تقریباً تمامی مشارکتکنندگان در این پژوهش اعم از زنان و مردان، به فرایندهایی اشاره کردند که سببساز و مهیاکننده ازدواج بین فرهنگی آنها بوده است که شامل درونمایههای فرعی آشنایی در محیط دانشگاه، رابطه قبل از ازدواج، ملاکهای جذابیت همسر، برخورد با قومیتهای دیگر و تردیدها و نگرانیهای قبل و اوایل ازدواج است که هریک از این عوامل شامل زیرمجموعهها و کدهای مرتبط با مقوله خاص خود به شرح ذیل هستند:
در درونمایه فرعی آشنایی در محیط دانشگاه، مشارکتکنندگان دانشگاه را محیطی توصیف کردند که فرصت آشنایی فرهنگهای مختلف را فراهم آورده است. بهطوریکه محیط بین فرهنگی دانشگاه، افرادی از قومیتها و مذاهب مختلف را در محیط کلاسی و خوابگاهی کنار هم قرار داده و تجربه همکلاسی بودن در طول تحصیل، در مقاطع کارشناسی و بعضاً تحصیلات تکمیلی فرصت مناسبی برای آشنایی مشارکتکنندگان با یکدیگر را فراهم آورده است. نقلقول از مشارکتکننده شماره 10 «آشنایی ما در محیط دانشگاه بود. من و همسرم هم رشته و همکلاسم بودیم و در طول 4 سال دوره کارشناسی این فرصت رو داشتم که بتونم همسرم رو بشناسم و به اون علاقهمند شدم»
درونمایه فرعی تجربه رابطه قبل از ازدواج، شامل مفاهیمی چون: فرصت آشنایی، عمیق شدن رابطه، دوستی قبل از ازدواج، یافتن همدم و همراه است که مشارکتکنندگان را به ازدواج بین فرهنگی ترغیب کرده است. نقلقول از مشارکتکننده شماره 6 «ما تهران دانشجو و هم رشته بودیم و بیشتر در فعالیتهای فوقبرنامه فعالیت داشتیم و اونجا کمکم باهم آشنا شدیم. این آشنایی بهمرورزمان عمیقتر شد و در آخر تصمیم به ازدواج گرفتیم»
در ارتباط با ملاکهای شخصی جذابیت همسر، مشارکتکنندگان اغلب به ابعادی مانند طرز فکر، صداقت و اخلاق، ظاهر و پرستیژ همسر و غیره اشاره کردند که این مسئله نشان میدهد زوجین بیشتر از در نظر گرفتن ملاکهای خانوادگی، اقتصادی و یا اجتماعی با در نظر گرفتن ملاکهای فردی، جذب همسر خود شدهاند. نقلقول از مشارکتکننده شماره 9 «مثلاً اون موقع اینقدر بهش اعتماد میکردم می تونستم راحت ازشم قرض بگیرم و کوچکترین لغزشی پیش نیومد که من اعتمادمو از دست بدم. شاید بگم بزرگترین فاکتور اعتمادِ و اینکه با همهچیزم میسازه»
در مورد درونمایه فرعی تجربه برخورد با قومیتهای دیگر، باید گفت که اغلب مشارکتکنندگان در دوران قبل از ازدواج با قومیتهای دیگر برخورد و ارتباطات بین فرهنگی داشتهاند. بهعنوان نمونه بعضی از آنها در محیط دانشگاه و خوابگاههای دانشجویی با افرادی از قومیتهای دیگر همکلاسی و هماتاقی بودهاند. یا در محیطهای خانوادگی با دوستانی از فرهنگی دیگر در ارتباط بودهاند. نقلقول از مشارکتکننده شماره 3 «من تا قبل از دانشگاه خیلی در تعامل با افرادی از قومیتهای دیگِه نبودم. البته همسر برادرم اهل بندرعباس و شاید یکی از دلایلی که خانوادهام براشون راحت بود بپذیرن ازدواج من رو، این بود که برادرم ازدواج موفقی داشت و همسرش خیلی خوش برخورده. توی دانشگاه هم من دوستایی از شهرهای مختلف داشتم و مخصوصاً چند تا دوست کرد اهل کرمانشاه و ایلام هم داشتم»
در مورد درونمایه فرعی تجربه تردیدها و نگرانیهای قبل و اوایل ازدواج، میتوان گفت این تردیدها برای مشارکتکنندگان شامل: نگرانی از آینده به دلیل دوری از خانواده، مشکلات مالی و اقتصادی، اختلافهای مذهبی و عدم آشنایی با خانوادهها، ناآشنایی با رسم و رسوم خانواده همسر ونیز نگرانی در مورد شرایط جدید است که ذهن مشارکتکنندگان را قبل و اوایل ازدواج به خود مشغول کرده است. نقلقول از مشارکتکننده شماره 3 «در ماههای اولیه ازدواجمان استرس و اضطراب زیادی را تجربه کردم از یه طرف نگران انتخابم بودم که مبادا اشتباه بوده باشِ و از طرفی هم نحوه رفتار اون و خانوادش طوری بود که همیشه باید تلاش میکردم خانوادم رو توجیه کنم و اونا رو مقصر نشون ندم. چون اشتباهات اونا، من و انتخابم رو زیر سؤال میبرد.»
ادراک حضور خانوادهها
مشارکتکنندگان به عواملی اشاره کردند که مرتبط با حضور خانوادهها در ازدواج آنها بوده است و نشان دادند گاهی چالشهای زوجین در ازدواجهای بین فرهنگی به دلیل تفاوتهای بین فرهنگی نیست بلکه به دلیل ادراک حضور خانوادهها است. این درونمایۀ اصلی دارای 3 درونمایۀ فرعی شامل: دخالت و اجبار خانوادهها، حمایت و پذیرش خانوادهها و تفاوتهای خانوادگی است.
در درونمایۀ فرعی دخالت و اجبار خانوادهها، افراد به مشکلاتی ازجمله: عدم رعایت مرزهای زناشویی، اجبار بین فرهنگی میان همسران، دخالت و مانع سازی، عدم پذیرش و نیز عدم احترام به فرهنگ همسر میزبان، اشاره کردند. نقلقول از مشارکتکننده شماره 16، درزمینۀ عدم رعایت مرزهای زناشویی «اوایل، وقتی میخواستیم مسافرتی بریم خانواده همسرم هم با ما میومدن یا وقتی اونها میخواستن جایی برن حتماً ما هم باید با اونها میرفتیم و اگر نمیرفتیم باعث اختلاف ما میشد»
بر اساس درونمایۀ فرعی حمایت و پذیرش خانوادهها وجود حمایت و پذیرش و نیز عدم دخالت خانوادهها، سبب تسهیل در ازدواج بین فرهنگی شده است. ازجمله: پذیرش فرهنگی همسر میزبان، حمایت یا عدمحمایت خانوادهها و عدم دخالت در مرزهای زناشویی. نقلقول از مشارکتکننده شماره 2 «مسئله دیگه مسئله اقتصادی و حمایت خانوادههاست که کمک بکنند. در خیلی جاها تا عروس و داماد بتونن سر پا بشن و رو پای خودشون بایستن خانوادهها کمکشون میکنن ولی ما اینطور نبودیم و یه جوری رها شدیم، این مسئله خیلی آزارم داد. چون نداشتن حامی، خیلی سخته چه مادی و چه فکری.»
درونمایۀ فرعی تفاوتهای خانوادگی به ابعاد مختلفی چون: الگو گیری از خانواده مبدأ، تفاوتهای خانوادگی بهجای تفاوتهای فرهنگی و سبک تربیتی متفاوت خانوادهها اشاره دارد که نشان میدهد بعضی از مشارکتکنندگان تعارضهای خود را بیشتر ناشی از تفاوتهای خانوادگی میدانند تا تفاوتهای فرهنگی. نقلقول از مشارکتکننده شماره 1 «من بین دو تا پسر به دنیا اومدم و بیشتر خودم رو در قالب رفتارهای پسرونه قرار میدادم و تو زندگی مشترک هم همیشه این حس رو دارم که من نباید بهعنوان یک ضعیفه باهام رفتار بشه بلکه باید باهام مثل یک انسان رفتار بشه. در کارهای خونه هم سعی میکنم اون تساوی رو رعایت بکنم.»
تصمیمگیری در مورد فرزند
این مضمون مرتبط با بحث تربیت فرزند است که دارای دو درونمایۀ فرعی است. درونمایه فرعی اول بهرهگیری بین فرهنگی و هماهنگی در تربیت فرزند با ابعادی همچون: دوزبانگی، تأکید بر نقاط مثبت فرهنگی، حذف نقاط منفی بین فرهنگی، هماهنگی و همکاری در تربیت فرزند بود. نقلقول از مشارکتکننده شماره 10 «در ارتباط با تربیتشم باید بگم که دوست دارم به شکلی تربیت بشه که مستقل و خودساخته باشه وابسته نباشه. نمیخوام مثل ارتباط خودم با خانواده که خیلی رسمیه باشیم برعکس دوست دارم طوری باهم صمیمی باشیم که مثل دو تا دوست بمونیم.»
درونمایه فرعی دوم آزاد گذاری در انتخاب مذهب، با ابعادی همچون دادن حق انتخاب مذهب به فرزند و نیز احترام به تفاوتهای مذهبی است نقلقول از مشارکتکننده شماره 6 «در مورد مذهب آیندشم دوس دارم انتخاب رو به خودش بدیم و زمانی که بچمون خودش بزرگ شد تصمیم بگیره و انتخاب کنه»
ادراک ابعاد ارتباطی و زناشویی
این مضمون در مرکز تجربه رضایت زناشویی در زندگی مشارکتکنندگان قرار داشت که شامل درونمایههایی همچون نقش حیاتی حمایت و درک همسر، استراتژیهای تسهیلکننده ارتباطی و زناشویی، تجربه ادراک یا عدم ادراک تفاوتها و شباهتهای شخصیتی بود.
در درونمایۀ فرعی نقش حیاتی حمایت و درک همسر، میتوان به ابعاد ادراک حمایت همسر میزبان، تحمل سختیها و تفاوتها باوجود حمایت همسر، ناامیدی و دلسردی در صورت عدمحمایت همسر و نیز حمایت همسر از خانواده خود در برابر همسر اشاره کرد. نقلقول از مشارکتکننده شماره 8 «خیلی از مراسمها رو سفتوسخت و جدی میگرفت و حتماً باید شهرستان میرفتیم ولی به وظایفش در قبال من بیتوجه بود و این حرصم رو درمیآورد احترام و جایگاه خاصی برای خانواده قائله و همین باعث شده که من همیشه در اولویت دوم خودم رو ببینم.»
بیشترین ارجاعات و اظهارنظرهای مصاحبهکنندگان در مورد درونمایۀ فرعی استراتژیهای تسهیلکننده ارتباطی و زناشویی بوده است. مهمترین استراتژیهای مورداشاره جهت ارتقای روابط در زندگی زناشویی عبارت بودند از: گفتگو و حل تعارض، صمیمیت و ابراز احساسها، گذراندن اوقات فراغت با همدیگر، مدیریت مالی و اقتصادی، مشورت، همکاری و تقسیم وظایف، پذیرش، مرزبندی و مدیریت دخالت خانوادهها و نیز رفع سوءتفاهمهای فرهنگی بودند که نبود این راهبردها و استفاده از استراتژیهای منفی، موجب ضعیف شدن روابط زناشویی آنها شده است. نقلقول از مشارکتکننده شماره 7 «همسرم مرد بودنش براش خیلی مهمه؛ و همیشه میگه مرد رو مرد گفتن و مرد باید تصمیمگیرنده باشه و در درجه اول باید نظر، نظر اون باشه. من چون زن هستم خیلی کم در تصمیماتش دخیل هستم و از خیلی چیزهاش خبر ندارم. مثلاً درآمدش، پساندازش، دوستاش، ارتباطاتش و ...».
در درونمایۀ فرعی تجربه ادراک یا عدم ادراک تفاوتها و شباهتهای شخصیتی، مفاهیمی مانند تفاوتهای شخصیتی بهجای تفاوتهای فرهنگی، سبکهای متفاوت ابراز احساسها و حل تعارض، پذیرش یا عدم پذیرش تفاوتهای شخصیتی و هماهنگی شخصیتی مطرح است. نقلقول از مشارکتکننده شماره 5 «روابط عاطفیمان خوبه ولی من بیشتر سرویسدهندهام. قبلاً اعتراض میکردم ولی کمکم فهمیدم شخصیت همسرم اینطوره و خیلی از کارهاش ربطی به لجبازی نداره و بدون نیت قبلی انجام میده و کلاً شخصیتش این طوره و آدم سردیه و از لجاجتش نیست»
ادراک نیازهای کلی ازدواج بین فرهنگی
نیازهای کلی ادراکشده، به جنبههای کلی اشاره دارد که جهت ازدواج دو نفر از فرهنگهای مختلف لازم است. این مضمون دربرگیرنده سه درونمایۀ فرعی: نیاز به پذیرش و احترام به تفاوتهای بین فرهنگی، نیاز به انعطافپذیری و نیز تجربه انتقال بین فرهنگی است.
درونمایۀ فرعی نیاز به پذیرش و احترام به تفاوتهای بین فرهنگی، ناشی از ماهیت ازدواج بین فرهنگی و ادغام دو فرهنگ با جنبههای متفاوت است؛ که نیاز به پذیرش و احترام بالا برای فرهنگ، مقابل عقاید و رسوم هرکدام از همسران است. این نیاز دارای ابعاد پذیرش، احترام به تفاوتهای فرهنگی و مذهبی و اجبار بین فرهنگی است. نقلقول از مشارکتکننده شماره 11 «شاید یکی از مشکلات این نوع ازدواجها پایین بودن پذیرش تفاوتهاست. یا اینکه فرد با این نیت وارد این نوع ازدواج بشه که قصد تغییر طرف مقابل رو داشته باشه، نه من و نه همسرم آدمایی نیستیم که دگم و متعصب باشیم و خیلی کم پیش اومده که دچار سوءتفاهم بشیم»
درونمایۀ فرعی نیاز به انعطافپذیری، شامل: انعطافپذیری شخصیتی، تحصیلات و درک بالا، متعصب نبودن مذهبی و فرهنگی، توانایی پذیرش و کلیشهای نبودن در نقشهای جنسیتی و فرهنگی است. نقلقول از مشارکتکننده شماره 9 «شاید بزرگترین مشکل افراطی بودن روی یه قضیه هستش، اگر کسی خواست این نوع ازدواجها رو بکنه باید یه دیدگاه معتدلتر و جهانیتری رو برای خودش پیشبینی کنه. ما برای هم محدودیتی قائل نیستیم خانومم آزاده بیرون کار کنه در کارهای من کمکم کنه و تو امور مالی شریکم باشه و خیلی از تصمیمگیریها اظهارنظر کنه چون قابلاعتماده»
مشارکتکنندگان این پژوهش در توصیف تجربه خود به درونمایۀ فرعی تجربه انتقال بین فرهنگی اشاره کردند که شامل یادگیری زبان همسر، شرکت در مراسمهای فرهنگی و مذهبی همسر و علاقهمندی به جنبههایی از فرهنگ مقابل است. م نقلقول از مشارکتکننده شماره 2 «گاهی اونا به فرهنگ من علاقهمند بودن. مثلاً در مورد پوشش، همسرم و حتی خانواده اونا خیلی به لباس کردی علاقه داشتن و تو مراسم هاشون پوشیدن، همسرم حتی زبان کردی هم راحت میفهمه.»
ادراک چالشهای ازدواج بین فرهنگی
این مضمون به مشکلات کلی که زوجین بین فرهنگی ممکن است با آنها روبرو شوند اشاره دارد دارای چهار درونمایۀ فرعی تفاوت در رسوم، مهمانیها و تشریفات، تجربه اختلاف و تعارض به دلیل تفاوتهای بین فرهنگی، سختیهای خاص تجربه ازدواج بین فرهنگی و نیز فاصله جغرافیایی و احساس غربت است.
منظور از درونمایۀ فرعی تفاوت در رسوم، تشریفات و مهمانیها این است که؛ هرکدام از طرفین دارای فرهنگ و رسوم متفاوت و خاص در اجرای مراسمهایی چون اعیاد، عروسیها و مهمانیها هستند. لذا ازدواج بین فرهنگی این تفاوتها را در برداشته و این مسئله توسط زوجین ادراک و حتی گاهی موجب اختلاف و تعارضهایی میان آنها میشود. نقلقول از مشارکتکننده شماره 12 «در فرهنگ همسرم عادی بود که بهصورت طایفهایی خونه تازهداماد و عروس میرفتن اما من با این رفتار راحت نبودم در فرهنگ من همهچیز بهصورت برنامهریزیشده و با اطلاع قبلی بود».
درونمایۀ فرعی تجربه اختلاف و تعارض به دلیل تفاوتهای بین فرهنگی، شامل ماندگاری اختلافهای بین فرهنگی، تعارض همسران به دلیل اختلافهای بین فرهنگی، اختلاف به دلیل عدم احترام و پذیرش رسوم و نیز اختلاف به دلیل عدم فهم زبانها است. نقلقول از مشارکتکننده شماره 4«در ابتدا خانواده همسرم به خاطر دور بودن مسیر برای عقدم نیومدن فقط برادر بزرگتر و زن داداشش اومدن و این برای من اولین ضربه عاطفی بود و تو فرهنگ ما این اصلاً قابلقبول نبود. رسمهایی داشتیم که خانواده همسرم انجام ندادند و این دلخوریهایی به وجود آورد.»
درونمایۀ فرعی سختیهای خاص تجربه ازدواج بین فرهنگی، جزء چالشهای کلی و خاص ازدواجهای بین فرهنگی است. منظور از آن بیان کردن تفاوت در ماهیت دشواریهای ازدواج بین فرهنگی با دشواریهای ازدواجهای عادی است. این سختیها دربرگیرنده ابعادی همچون تغییر کلی شرایط، ریسکپذیر بودن، تجربه خستگی از رفع سوءتفاهمهای فرهنگی و نیز احساس پشیمانی است. نقلقول از مشارکتکننده شماره 15 «در ازدواج با فردی از فرهنگ دیگه خیلی مسائل که قبلاً حتی بهشون همفکر نمیکردی و برات مهم نبودن ارزش پیدا میکنه. مثل یه لباس پوشیدن ساده، یه مهمونی رفتن یا مهمون دعوت کردن.»
بحث فاصله جغرافیایی و احساس غربت، بیشتر توسط همسر مهمان به آن اشارهشده است، بهنحویکه همه همسران میزبان بهعنوان چالشی بزرگ با آن دستوپنجه نرم کردهاند. این درونمایه فرعی شامل جنبههایی مانند چالش مرکزی فاصله جغرافیایی، دوری از خانواده در شرایط استرسزا و احساس غربت است. نقلقول از مشارکتکننده شماره 1«ما خیلی صمیمی بودیم ولی بعد از پارسال که من برادرم رو از دست دادم از اون صمیمیتم کم شد. همش به این فکر میکنم که یه ظلمی در حق من شده که من باید همسرم رو می کشوندم شهرمون و اونجا زندگی میکردیم، سه ماه بود برادرم رو ندیده بودم و باید منتظر یه تعطیلی میشدم که برگردم.»
بحث و نتیجهگیری
پژوهش کیفی حاضر با استفاده از رویکرد پدیدارشناسی درصدد کسب دانش و فهم در مورد تجربه زیسته رضایت زناشویی در ازدواجهای بین فرهنگی با طرح این سؤال بود که چگونه این افراد تجربه رضایت زناشویی خود را در ازدواجهای بین فرهنگی توصیف، فهم و معنا میکنند؟ در پاسخ به این سؤال مجموع مضامینی که از مصاحبهها استخراج شد شامل 6 مضمون اصلی و 20 مضمون فرعی بود.
یکی از درونمایههای آشکارشده در این پژوهش مربوط به فرایندهای قبل از ازدواج بود، فرایندهایی که سببساز و مهیاکننده ازدواج بین فرهنگی آنها بوده است. در این رابطه، یکی از متغیرهای مؤثر بر شکلگیری ازدواج بین فرهنگی آموزش و تحصیل بود (ee, 2008،L& Boyd). تحصیلات، دلبستگیهای قومی را تضعیف، کاهش و ارتباط با سایر گروههای قومی و نژادی را افزایش میدهد. ادامه تحصیل و حضور در دانشگاه فرصتهای بیشتری را برای تعامل با افرادی در زمینههای قومی و نژادی دیگر فراهم میکند. مشارکتکنندگان در این پژوهش همگی تجربه حضور در دانشگاه را داشته و محیط دانشگاه فرصت آشنایی بافرهنگهای مختلف را فراهم کرده است. درنتیجه بدون پیشداوری و تفکرات قالبی و با دیدگاهی پذیرا و منعطف، فرایند آشنایی رخداده است. با در نظر گرفتن چالشها و منابع استرسزایی که ازدواجهای بین فرهنگی و اثرات نامطلوب احتمالی آن، ماهیت بین فرهنگی باعث شده است که این ازدواجها بیشتر در معرض استرس باشند (Negy, 2000& Snyder). با توجه به این موضوع و نیز دیدگاه کلی جامعه نسبت به چنین ازدواجهایی (که عمدتاً منفی است)، تردیدها و نگرانیهایی درباره آینده و مشکلات احتمالی دیگر ازجمله تعارضهای ناشی از تفاوت در رسوم و باورهای فرهنگی، توسط زوجین تجربهشدهاند.
درونمایه آشکارشده دیگر توسط مشارکتکنندگان، ادراک حضور خانوادهها بود. آنها به دخالت و اجبار خانوادهها در زندگی زناشویی خود، حمایت یا عدمحمایت آنها از خود و نیز تفاوتهای خانوادگی اشارهکردهاند که این امر نشان میدهد گاهی چالشهای زوجین در این ازدواجها به دلیل تفاوتهای بین فرهنگی نیست، بلکه به دلیل ادراک حضور خانوادهها است. با بررسی پیشینه پژوهشی میتوان به این نتیجه دستیافت که بسیاری از مطالعات صورت گرفته درزمینۀ ازدواجهای بین فرهنگی (Donovan, 2004؛Pierce, 2014& Burke؛Ferguson-Cain, 2015)، بر نقش خانوادهها بهعنوان یک عامل چالشبرانگیز در زندگی زوجین تأکید داشتهاند. زمانی که فرد تصمیم خود را به برقراری رابطه یا ازدواج با فردی از فرهنگ دیگر میگیرد، واکنشهای والدین در مورد تصمیم فرزندشان حائز اهمیت است. از دست دادن حمایت خانواده میتواند فشار شدیدی را بر ازدواج افراد وارد کرده و احساسهای منفی ازجمله احساس گناه و طرد شدن و روابط غیردوستانه بین زوجین را افزایش دهد.
درونمایه دیگر در پژوهش حاضر تصمیمگیری در مورد فرزند بود. مشارکتکنندگان به آزاد گذاری فرزند در انتخاب مذهب و جنبههای فرهنگی در ازدواجهای بین فرهنگی اشارهکردهاند. اکثر تحقیقات صورت گرفته در این زمینه نیز بر اهمیت بعد فرزند پروری بهعنوان یکی از عوامل و چالشهای ازدواجهای بین فرهنگی اشارهکردهاند و نتایج پژوهش حاضر با یافتههای مطالعات Cools, 2006؛ Frame, 2004؛Donovan, 2004 (Skowroński & et al, 2014؛ هماهنگ است. با توجه به اینکه دوام و پایداری ازدواج بین فرهنگی به پذیرش و احترام به فرهنگ مقابل نیازمند است، مشارکتکنندگان سعی کردهاند که فرزندان خود را در انتخاب باورهای فرهنگی و مسائل مربوط به آن آزاد گذاشته و از جنبههای هر دو فرهنگ مانند دوزبانگی استفاده کنند. در مواردی هم زوجین سعی کردهاند که با پذیرش بخشی از فرهنگ میزبان، فرزند خود را مطابق با آن فرهنگ پرورش داده تا به هویت واحدی دست یابند. آنها همانگونه که به تفاوتهای مذهبی هم دیگر در زندگی زناشویی احترام گذاشتهاند، برای انتخاب فرزند خود نیز احترام قائل بوده و با نشان دادن انعطاف، از نقاط مثبت هر دو فرهنگ بهرهمند شده و سعی کردهاند در سبک تربیتی خود هماهنگی و همکاری داشته باشند.
ادراک ابعاد ارتباطی و زناشویی، بهعنوان یکی از مهمترین درونمایههای ادراکشده توسط زوجین در کانون ادراک مشارکتکنندگان این پژوهش از رضایت زناشویی در ازدواجهای بین فرهنگی قرار داشته است. تجربه مشارکتکنندگانی که نقش حمایت شوهر، استراتژیهای تسهیلکننده و شناخت تفاوتهای شخصیتی را داشتهاند از ازدواج بین فرهنگی خودمثبت بوده و رضایت زناشویی مناسبی را تجربه کردهاند اما در مقابل زوجینی که در این درونمایهها تجربه منفی داشتهاند از ازدواج بین فرهنگی خود احساس نارضایتی کردهاند. درزمینۀ این درونمایه، پژوهشهای پیشین نیز یافتههای مشابهی به دست آوردهاند، ازجمله میتوان به پژوهشهای Wong & Goodwin (2009)، Chaney (2010)، Madanian، Mansor & Bin Omar (2013)، Skowroński & et al (2014) و Tili & Barker (2015) اشاره کرد. درواقع، حمایت و همدلی زوجین و درک متقابل آنان، سبب حفظ عملکرد خوب و متعادل زوجین در مقابل موقعیتهای نامطلوب شده و میتوانند سختیها و تفاوتهای فرهنگی موجود در زندگیشان را تحمل کنند. زوجین از طریق برقراری ارتباط مؤثر، گفتگو و بیان خواستهها و نظرات خود و نیز احترام بهطرف مقابل بهصورت مسالمتآمیز در کنار هم زندگی میکنند. بهکارگیری راهبردهای صحیح تصمیمگیری و حل مسئله در مواقع مواجه با مشکلات و یا زمانی که نیازمند به اخذ تصمیمگیریهای بسیار مهمی هستند، باعث میشود که بتوانند اطلّاعات و راهکارهای مناسبتری را ایجاد کنند، این امر سبب میشود رضایت از زندگی زناشویی افزایش یابد. در ازدواج بین فرهنگی، همسران با آگاهی از فرهنگ طرف مقابل میتوانند درک بهتری از یکدیگر داشته باشند و این امر میتواند از بروز برخی تعارضها جلوگیری کند. ادراک تفاوتهای شخصیتی در ازدواجهای بین فرهنگی و نیز برونریزی هیجانی خود، ابراز گری احساسی و یا تفاوت در سبکهای حل تعارض هیجانی و منطقی، تحت تأثیر تفاوتهای شخصیتی و جنسیتی است تا تفاوتهای فرهنگی. اگرچه تفاوتهای شخصیتی میتواند بهطورکلی بر روابط زوجین و بهطور اخص بر کیفیت زندگی زوجین بین فرهنگی تأثیر داشته باشد، اما تأثیرگذاری این تفاوتها به انعطافپذیری و پذیرش زوجین بستگی دارد، بهطوریکه همسرانی که بتوانند تفاوتهای شخصیتی همدیگر را بپذیرند و آن را ادراک کنند، در ازدواج بین فرهنگی خود میتوانند تعارضهای زناشوییشان را کاهش دهند.
درونمایه دیگر در این پژوهش، ادراک نیازهای کلی ازدواج بین فرهنگی بود، یعنی جنبههایی کلی که برای دو نفر که از فرهنگهای مختلف باهم ازدواج کنند، لازم و ضروری است. این مضمون شامل سه درونمایه فرعی پذیرش و احترام به تفاوتهای بین فرهنگی، نیاز به انعطافپذیری بالا و تجربه انتقال بین فرهنگی در ازدواج است. یافته حاضر درزمینۀ فرهنگ پذیری، احترام به تفاوت فرهنگی و انعطافپذیری نقش جنسی، همسو و هماهنگ با نتایج پژوهشهای Frame (2004)؛ Bustamante & et al (2011) است. Mcfadden & Moore(2001) ارتباط سازگارانه، صادقانه و باز، درک و قدردانی از پسزمینه فرهنگی خود و دیگری و پذیرش اتخاذ یک چشمانداز گسترده و کلی را بهعنوان راهبردهایی برای حفظ روابط مثبت در میان زوجین بین فرهنگی پیشنهاد میکند. فرهنگ پذیری موفق بافرهنگ میزبان، به فرد اجازه میدهد درک دقیقتری از ارزشهای فرهنگ اکثریت کسب کند که بهنوبهٔ خود به ارتباطات زوجین و کیفیت رابطه آنها کمک میکند. ویژگی انعطافپذیری، هم امکان انطباق مؤثر زوجین بین فرهنگی را با شرایط و استرسهای زندگی فراهم میکند و هم باعث کاهش تنیدگی، نارضایتی و بهبود صلاحیت و سلامت زوجین میشود. همین امر رضایت زناشویی آنها را تقویت میکند. در پژوهش حاضر زوجین با در نظر گرفتن تفاوتهای فرهنگی و پذیرش آن، نیاز به احترام متقابل را جهت کسب سازگاری و آرامش در زندگی مشترک درک کردهاند. انعطافپذیری بالا و توانایی پذیرش تفاوتها با توجه به ماهیت متفاوت جنبههای فرهنگی یا مذهبی مشارکتکنندگان، نیز جزء ضرورتهای ازدواجهای بین فرهنگی در مطالعه حاضر بود که موردبحث قرار گرفت. درنهایت باید افزود که مشارکتکنندگان این مطالعه، فرایند انتقال فرهنگی را از طریق یادگیری زبان و جنبههای فرهنگی طرف مقابل، بهعنوان یک نیاز و ضرورت جهت تسهیل روابطشان به کاربردند.
درونمایه نهایی کشفشده در این پژوهش، ادراک و مشکلاتی کلی بود که افراد ممکن است در ازدواجهای بین فرهنگی با آنها روبرو شوند. این درونمایۀ اصلی دارای چهار درونمایۀ فرعی شامل: تفاوت در رسوم، مهمانیها و تشریفات، تجربه اختلاف و تعارض به دلیل تفاوتهای بین فرهنگی، سختیهای خاص تجربه ازدواج بین فرهنگی و نیز فاصله جغرافیایی و احساس غربت است که تا حدودی با ادبیات گذشته (Frame, 2004؛ Donovan, 2004؛ 2006 Jabar,؛2015 Tili, & Barker؛ Ferguson-Cain, 2015) هماهنگ است. این مضمون مرتبط با درونمایه قبلی نیازهای کلی ازدواج بین فرهنگی است و درصورتیکه نیازهای کلی این ازدواجها همانند نیاز به پذیرش و احترام به تفاوتهای بین فرهنگی و نیاز به انعطافپذیری و انتقال فرهنگی برآورده شود، مشارکتکنندگان این چالشها را با موفقیت پشت سر میگذرانند و بهجای سازش و تسلیم شدن درزمینۀ حل تفاوتها به اجماع میرسند. این مسائل بهسادگی میتوانند سوءتعبیر شده و منجر به سوءتفاهمها و تعارض شدید گردد. تفاوتهای بین همسران، اگر بهصورت منفی در نظر گرفتهشده و مورد رسیدگی قرار نگیرند، تأثیر منفی بر روابط زوجین دارد (Mackey, 2000، Diemer & O'brien).
محدودیتها و پیشنهادها. پژوهش حاضر درزمینۀ تجربه رضایت زناشویی در ازدواجهای بین فرهنگی با استفاده از رویکرد کیفی بود و با توجه به فقدان پژوهش داخلی در این زمینه، نتایج غنی و نوآورانه و کاربردی به دست داد. بر این اساس، جهتگیری پژوهشهای آینده میتواند به سمت بعضی از اجزاء تشکیلدهنده این پژوهش که در تحقیقات گذشته کمتر بدان اشارهشده است، باشد؛ مانند بررسی انگیزههای شکلگیری ازدواج بین فرهنگی، مسئله حضور و پذیرش یا دخالت و اجبار خانوادهها در ازدواجهای بین فرهنگی و نیازهای کلی و چالشهای مربوط به ازدواجهای بین فرهنگی.
مشارکتکنندگان پژوهش حاضر از بین زوجین شهرهای سنندج و اهواز انتخاب شدند که همگی دارای تحصیلات دانشگاهی بودند و ممکن است ازلحاظ تعمیمپذیری به سایر فرهنگها و نیز افراد غیردانشگاهی دارای محدودیت باشد. پیشنهاد میشود این پژوهش در بافتها و فرهنگها و نمونههای دیگر نیز تکرار شود. این مطالعه دارای مضامین مهمی برای روانشناسان، مشاوران و متخصصان حیطه ازدواج است. میتوان از نتایج پژوهش حاضر درزمینۀ نحوه مشاوره، آموزش و درمان زوجین بین فرهنگی استفاده کاربردی نموده و نیز در کار با این مراجعین، ضمن در نظر گرفتن پیشزمینه فرهنگی آنان و تعیین استانداردهای مشاوره حرفهای، شایستگیهای خود را توسعه داد. همچنین، بهجای دیدگاه تکبعدی به ازدواجهای بین فرهنگی، نگرشی چندبعدی داشته و با توجه به ساختار چندبعدی این ازدواجها، ازدواج بین فرهنگی را در بافت درون سیستمی (عوامل مربوط به روابط بین فردی زوج) و برون سیستمی (عوامل محیطی و فرهنگی) در نظر گرفت.
در آخر، بر اساس زمینههای مورد ادراک در ازدواجهای بین فرهنگی توسط زوجین، تدوین یک ساختار بومی منحصربهفرد آموزش قبل از ازدواج و غنیسازی ازدواجهای بین فرهنگی ضروری است تا افراد بتوانند مشکلات و چالشهای احتمالی را حل کنند. در این پژوهش حضور خانوادهها، تصمیمگیری در مورد فرزند و ادراک بعد ارتباطی، زناشویی و فرهنگی در تشکیل این ساختار کمککننده است.
تصریح درباره تعارض منافع. نویسندگان، متعهد میشوند که پژوهش حاضر هیچگونه تضاد منافعی نداشته و هیچ ارتباطی با شخص یا مراکزی که بر اهداف پژوهش تأثیرگذار باشند، وجود ندارد. همچنین نتایج پژوهشی هیچگونه منفعت مالی برای نویسندگان نداشته است و برآیندهای پژوهشی هیچ ارتباط و تأثیری بر جایگاه و شرایط نویسندگان نداشته است.
سپاسگزاری. این پژوهش از رساله نویسنده دوم اخذشده است و نویسندگان از کلیه زوجینی که در انجام این پژوهش مشارکت نمودند، کمال تشکر و امتنان رادارند.
[1]. marital satisfaction
[2]. lived experience
[3]. qualitative
[4]. descriptive phenomenology
[5]. Colaizzi
[6]. snowball
[7]. theoretical saturation
[8]. semi-structured interviews
[9]. formulation of meanings
[10]. theme
[11]. truthworthines
[12]. validity
[13]. confirmability
[14]. bracketing
[15]. dependability