یادداشت مدیر مسئول مجله
نظام عاطفی بوون درمانی در خانواده
باری دیگر خداوند را شاکرم که به ما فرصتی دیگر داد که توانستیم، برگ زرین و شماره سوم در سال سوم(پیاپی شماره 10، پاییز 92) از مجله وزین مشاوره و روان درمانی خانواده را که حاصل تلاش دست اندرکاران مجله و حاصل نتایج تحقیقات محققان و خانواده درمانگران عزیز کشور است، به حضور خانواده های محترم و درمانگران خانواده و محققان علاقه مند به تحقیق خانوادگی تقدیم کنیم. چنانکه در شماره قبل(شماره پیاپی 9) ملاحظه شد، بحث کوتاهی را در مورد اینکه خانواده درمانی ومشاوره خانواده بوونی چیست؟ شروع کردیم و قول دادیم در شماره های آتی این بحث را ادامه دهیم و اکنون دنباله بحث را پی میگیریم.
سیر تاریخی موثر بر دیدگاه نظام عاطفی
داروین و بوون هر دو در تجارب پژوهشی خود به یک جهتگیری نظری جدید رسیدند. داروین متوجه“اصل تکاملی” شد. بوون هم ناگهان متوجه“خانواده” به عنوان یک “سیستم عاطفی”شد.بوون متوجه شد، شدت رابطه عاطفی بین مادر و بیمار اسکیزفرنیک به قدری قوی است و آنها به اندازه ای قاطی و تحت تاثیر هم هستند، که جدا دیدن آنها بسیار دشوار است (کار، 2000، کارتر و مک گلدریک، 1980، 1991). این فرایند تشدید شدة مادر- بیمار به ویژه با شدت روابط عاطفی در کل خانواده هسته ای متفاوت نیست و این فرایند تمام خانواده را در برمی گیرد. عملکرد عاطفی تک تک اعضای خانواده به قدری وابسته به هم است که خانواده دقیقا واحدی عاطفی تلقی میشود. یعنی سایر اعضای خانواده در تقویت و تداوم مشکل بیمار اسکیزوفرنیک نقش دارند. وجود دوره هایی از دوری و نزدیکی اعضای خانواده(مانند یک ساز آکاردئون) بود(مایکل، نیکلوز- ریچارد، و شوارتز، 1387، ترجمة دهقانی، گنجوی، نجاریان، و همکاران، اسکورن و فریدلاندر، 1998).
چهار نقطه عطف در تفکر بشری که شامل چهار انقلاب بود، تاثیر بسزایی در تدوین دیدگاه سیستمی(مثل نظریه بوون) داشت(سکستون، ویکس و روبینز[1]، 2003).
انقلاب اول شامل انتقال مرکزیت عالم از زمین به خورشید(قرون وسطا)بود. تفکر سیستم ها در خلال قرن ششم قبل از میلاد (2500سال قبل)به میزان قابل توجهی تفکر در باره سیستم ها مطرح بوده است، مواردی مثل زمین روی شاخ های گاو قرار دارد، مدل نافذ بطلمیوس بیان داشت، زمین مرکز عالم و ثابت است و همه چیز حول زمین می چرخد. همچنین تبیین های جادویی بیماری های روانی از طریق پدیده های توجیه ناپذیر (سحر و جادو/ حلول ارواح شرور) از این دست بود(بر تالانفی[2]، 1968، کوپر، 2001، کار، 2000).
انتقال مرکزیت عالم از زمین به خورشید توسط نیکلاس کپرنیک(1512، به نقل ازرونال، 1382، ترجمة افشار) با مدل خورشید-مرکزی ارائه شد که شیوه تفکر سیستمی در رابطه با منظومه شمسی رواج یافت.کپرنیک(1512) بیان داشت خورشید در مرکز منظومه شمسی است و سیارات در مدارهای حلقویحول خورشید می چرخند.کپرنیک اعتقاد داشت، حرکات سیاره ای بر نوعی انرژی ( نیرو) استوار است که همه را با هم نگه می دارد. اما نمی دانست که این نیرو چیست. پس از مرگ کپرنیک، اسحاق نیوتن با کشف و طرح نظریه قوه جاذبه جهانی، معمای کپلر را حل کرد. نیوتن اصل ( فرایند ) را دید و دیگران بی نظمی و جزئیات ( محتوا ) را می دیدند. انقلاب اولدر تبیین رفتار آدمی این مزیت داشت که موجب تغییر کانون پاتولوژی از تبیین های جادویی توجیه ناپذیر به تبیین های زیست- شیمیاییرفتار آدمی بود(سکستون، ویکس و روبینز، 2003، بر تالانفی، 1968، والش، 1989).
انقلاب دوم مربوط به نظریه روان کاوی کلاسیک (قرون معاصر) بود (بر تالانفی، 1968، کوپر، 2001، کار، 2000). تلاش برای تبیین بیماری های ذهن (روانی) در قالب فیزیکی و فضای حاکم روی تبیین های جادویی برای رفتار آدمی قبل از ظهور نظریه فروید بود. قبل از ظهور نظریه فروید، بر تبیین های ارگانیکی تاکید می شد، به طور کلی بیماری روانی را محصول نقص ساختاری در مغز بیمار (اختلالات الکترو شیمیایی/ اختلالات بیو شیمیایی در خون یا هورمون ها) تلقی می کردند. این فرضیه فروید که آدمی از طریق تعارضات ضمیر ناخودآگاه برانگیخته می شود، خیز جسورانه ای بسوی تبیین روان شناختی یکپارچه (منسجم) برای رفتار آدمی بود) هورنای، 1386، ترجمه شاملو، مصفا). فروید اعتقاد داشت، اختلال در فونکسیون (عملکرد) مغز، اساس اکثر نشانه های مرضی نوروتیک و سایکوتیک است نه اختلال در ساختارمغز. سهم فروید در درک رفتار آدمی و درمان مشکلات عاطفی بسیار مهم است(مایکل، نیکلوز- ریچارد، و شوارتز، 1387، ترجمة دهقانی، گنجوی، نجاریان، و همکاران، کار، 2000).
انقلاب سوم شامل نظریه سیستم ها (مدرنیسم، قرون معاصر)بود. ظهور نظریه سیستم ها برعلیه دیدگاه فروید بود، چرا که فروید مدعی بود، انسان مدعی تمدن، اسیر ضمیر باطن(جبر گرایی روانی) است و قادرنیست آنها را مهار کند (بر تالانفی، 1968). دیدگاه سیستمی بیان دارد، اولا نظریه روانکاوی نظریه ای درباره فرد است. در واقع تبیین های جادویی، زیست شیمیایی، و روانی جملگی کانون پاتولوژی رفتار آدمی و مشکلات وی را در درون او تصور می کنند.(مثلا حلول ارواح، اختلال زیست شیمیایی و تعارضات نا هشیار، جملگی تبیین های درون روان/درون شخصی اند) در ثانی، بسیاری از مفاهیم روان کاوی از طرز فکری که بر بی همتایی انسان به عنوان شکلی از حیات تاکید دارد، برمی خیزد) هورنای، 1386، ترجمه شاملو، مصفا). در حالی که فرض نظریه سیستمهای عمومی بر بخش اعظمی از رفتارکارآمد و ناکارآمد آدمی اشاره داردکه با جانداران رده پایین تر نیز مشترک است، همچنین مفاهیم، اصول و کاربرد نظریه سیستم های عمومی (نیکولز و شوارتز، 2000، بر تالانفی، 1968) در باره سیستمهای ساخته دست بشر است نه سیستم های طبیعی مانند منظومه شمسی، مورچگان، زنبورها ،پنگوئن ها، سلول، جزر و مدها ، خانواده و ...(بر تالانفی، 1968).بوون(1978) حقایق جهانشمول را جستجو می کرد، او گفت “خانواده سیستمی طبیعی" است.” طبیعی” یعنی متعلق به طبیعت است. متعلق به چیزی است که بدون دخالت آدمی، طبیعت آن را شکل می دهد. مفهوم سیستم طبیعی مدعی است که “ سیستمها" در طبیعت بی آنکه انسان آنها را بسازد، به طور مستقل وجود دارند. وجود سیستم های طبیعی به آگاهی انسان از آنها متکی نیست. اصولی که حاکم بر سیستم طبیعی است در طبیعت نوشته شدهاند و ذهن آدمی خالق آنها نیست و ما باید آنها را کشف کنیم. خانواده آدمی نوع خاصی از سیستمی طبیعی موسوم به" سیستم عاطفی" است. این سیستم عاطفی “محصول” فرایند تکامل تدریجی( نظریه داروین) است که اساسیترین ویژگیهای آن از آغاز تا کنون تغییری نکرده است(نودسون مارتین[3]، 1994،پاپیرو[4]، 2000، بوون، 1978، کِر و بوون 1988).
انقلاب چهارم مربوط به نظریه فمینیسم (پسا مدرنیسم، عصر نو) است( هاری موستن[5]، 1978، لوپنتیز[6]، 1988). انقلاب پنجمپسا- پسا مدرنیسم( عصر فردا) است(برونفنبرنر[7]، 1989).
ادامه دارد. . .
دکتر ناصر یوسفی
مدیر مسئول فصلنامه مشاوره و روان درمانی خانواده
مدیر گروه مشاوره خانواده دانشگاهکردستان
آذر 1392