نوع مقاله : پژوهش اصیل
نویسندگان
1 گروه روانشناسی بالینی و سلامت، دانشکده علوم تربیتی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
2 گروه بهداشت خانواده، پژوهشکده خانواده ، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
3 استادیار گروه روانشناسی بالینی و سلامت، دانشگاه شهید بهشتی
4 استادیار گروه روانشناسی تربیتی و تحولی، دانشگاه شهید بهشتی
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Parents 'infidelity is stressful for children and children affected by their parents' infidelity at any age. Therefore, the aim of this study was investigate the correlation between moral intelligence and attitude towards infidelity in two groups of children with and without parental infidelity experience. The research method was correlation. The statistical population of the study consisted of all individuals over 18 years of age with and without experience of parents' infidelity in the four districts of Tehran in 2016-2017. The empowerment analysis method was used to select 212 people through available sampling method. Data were collected using a questionnaire of moral intelligence Lennik & Kiel 2005 and attitude toward infidelity Whitley 2006. For data analysis, independent t-test and z-Fisher used. The findings of the study showed that there is a significant difference between the attitude toward infidelity in two groups of children with and without parental infidelity experience (p <0.05). In addition, the components of moral intelligence are two components of commitment to act (p
کلیدواژهها [English]
مقدمه
خانواده مهمترین نهادی است که روند رشد شخصی و اجتماعی افراد را تعیین میکند و در جهت فراهم نمودن محیط عاطفی لازم گام برمیدارد Chen & Guo, 2016)) و اولین کانونی است که در آن فرزندان فکر، احساس و رفتار را یاد میگیرند ((Szapoczink, Schwartzs & Hervis, 2003. ازاینرو حفظ آن امری حیاتی است Howk,2007) & Enriqe, Huitt).
یکی از عواملی که سلامت خانواده را با چالش مواجه میکند، بیوفایی زناشویی[1] است (Mark, Janssen & Milhausen, 2011). بیوفایی زناشویی تأثیر و نفوذ زیادی بر نظامهای اجتماعی میگذارد، ولی هیچ نظامی بیشتر از خانوادهی هستهای از آن تأثیر نمیپذیرد Neghash & Morgan, 2015)). بیوفایی رابطه عاطفی و جنسی فرد، خارج از رابطه اولیه و بدون رضایت شریک دیگر (Schonian, 2013) و یا درگیر شدن در رابطه عاطفی و جنسی با یک شریک ثانویه است (Neghash & Morgan, 2015 (. هر دو نوع بیوفایی (عاطفی و جنسی)، منجر به انحلال رابطه میشود (Negash, Cui, Fincham & Pasley,2013).
بیوفایی از مکررترین موضوعات ارائهشده در زوجدرمانی (Schmidt, Green, Sibley & Prouty, 2015) و یکی از بیشترین علل تعارضات زناشویی و پسازآن طلاق است (Allen & Atkins, 2012, Steiner, Suarez, Sells & Wykes, 2011 ). اکثریت قابلتوجهی از گزارشهای زوجین در رابطه با بیوفایی است (Neghash & Morgan, 2015 ( و یکی از دشوارترین درمانهای زوجی است (Vossler, 2014 &Moller ). بیوفایی محدود به ازدواجهای جوامع غربی نیست (عبدالملکی و آزاده، 1393). بهطوریکه طبق سایت مرکز آمار ایران (1393)، بیوفایی در ایران هم در میان زنان و هم مردان چهارمین رتبه در علل طلاق را دارد. برآورد میشود میان 11 تا 21 درصد از افرادی که درگیر روابط فرازناشویی میشوند دارای فرزند هستند (Spence, 2012). پژوهشها نشان میدهند، سابقه خانوادگی بیوفایی، فضا را برای بیوفایی افراد در آینده آماده میکند (Thorson, 2007). ازاینرو اثرات بیوفایی ممکن است ماهها یا حتی سالها در خانواده باقی مانده و بر اعتماد، انصاف و وفاداری هریک از اعضاء نسبت به یکدیگر تأثیر گذاشته Schmidt, 2013)) و اثرات مخربی را بر زوجین و فرزندان آنها میگذارد (کمالجو، نریمانی، عطا دوخت و ابوالقاسمی، 1395؛ عیسی نژاد و باقری، 1395؛ شهابی نژاد، علییان و گلپایگانی، 1394). بدینجهت تعهد پایین زوجین به یکدیگر با آشفتگی رابطه آنها مرتبط است (کریمیان، زارعی، محمدی و کریستنس، 1395). بر همین اساس عدم تعهد اخلاقی[2] میتواند پیامدهای فاجعه باری برای فرد پیمانشکن، همسر و خانواده اصلی فرد داشته باشد (Omarzu, Miller, Schuhz & Timmerman, 2012). تعهد اخلاقی میتواند مسئولیت و وفاداری را در قبال همسر و خانواده موجب شود (خالقیدهنوی، یزدخواستی، 1392)؛ بهعبارتدیگر آنچه باعث استحکام زندگی میشود اخلاق است (اصغری و جوبنه، 1393). ازاینرو (قزوینی ، 1394)، دریافت هوش اخلاقی[3] عامل مهمی برای ثبات و پایایی زندگی است. عدم توجه به هوش اخلاقی باعث شکلگیری روابط خارج از ازدواج میشود (کمالجو، نریمانی، عطادوخت و ابوالقاسمی، 1395؛ بلاغت، احمدی و گلرازی مقدم، 1394)؛ بنابراین هوش اخلاقی میتواند سطح اثر عوامل شخصی و خانوادگی را در روابط خارج از ازدواج و همچنین رفتارهای خارج از ازدواج کاهش دهد (دشت بزرگی و صفر زاده، 1395).
هوش اخلاقی یک شخص محصول عوامل بسیاری است که ابتدا خانواده، اعتقادات و فرهنگ در شکلگیری و پرورش آن نقش دارند (Guiab, Sario & Reyes, 2015) که شامل هفت فضیلت همدلی، وجدان، خویشتنداری، احترام، مهربانی، بردباری و انصاف[4] است و به فرزندان کمک میکند تا از بحرانهای اخلاقی و فشارهایی که در طول زندگی خود، بهگونهای اجتنابناپذیر با آنها مواجه خواهند شد، عبور کنند (Borba, 2005). بهطور فزاینده آشکارشده است فرزندانی که هوش اخلاقیشان به طریق صحیح پرورش داده نشده است در معرض آسیبهای متعددی ازجمله دارا بودن وجدان سطحی، ضعف در مهار کردن امیال و باورهای نادرست هدایتشده قرار دارند (کیا، 1390).
پژوهشهای مختلف نشان میدهند روابط منفی و مخرب پدرومادر تأثیر زیادی بر تعهد، ازدواج، روابط صمیمانه، انتظارات و رفتارهای فرزندان میگذارد (Bofill, Barrameda & Dadivas, Panganiban & Jose, 2016, Cui, Fincham & Durtschi, 2011, Thorson, 2007, Green, 2006, Koski, 2001, Pittman, 1989). ازاینرو پیمانشکنی پدرومادر برای فرزندان استرسزاست و فرزندان در هر سنی که باشند اغلب تحت تأثیر آن قرار میگیرند (قهاری، 1394) و فرزندان عواقبی مانند تغییرات در روابط خانوادگی، استرس و انکار را تجربه میکنند و یا به دنبال انتقام هستند (Thorson, 2007). آنها دید منفی بیشتری نسبت به دیگران پیدا میکنند بهاینعلت که فکر میکنند دیگر افراد نیز نیت و قصد منفی در رابطه دارند و قابلاعتماد نیستند (Plate, 2008)، ازاینرو ممکن است نسبت به شرکای خود دست به بیوفایی بزنند (Miller, 2015). تأثیر بیوفایی پدرومادر اغلب در طول دوران کودکی و بزرگسالی فرزندان ادامه دارد (Bofill, 2016؛Carder, 1995 ) پژوهشها نشان میدهند؛ آنها در معرض تغییرات شناختی و عاطفی بهعنوانمثال شرم، گناه، غم و اندوه (Pearman, 2010)، توهم، گیجی، ناامیدی، سردرگمی و سرخوردگی قرار دارند (Lusterman, 2005) که پسازآن تحت تأثیر رشد غیرطبیعی و طرحوارهی منفی جنسی قرار میگیرند (Pearman, 2010). به همین علت پژوهشها، تعارضهای میان شرکای زناشویی را اغلب با داشتن پدر و مادر ناسازگار مرتبط دانستهاند (Schmidt, Green & Prouty, 2015). پژوهشهای دیگر نیز نشان میدهند میزان آسیب روحی فرزندانی که با مسئلهی بیوفایی پدرومادرشان روبهرو بودهاند در مقایسه با فرزندانی که با پدرومادر الکلی بزرگ میشوند، برابری میکند (Pittman, 1989). واکنشهایی که هریک از این افراد از خود نشان میدهند از نظر سن، تفاوتهای رشدی، جنسیت و فرهنگ متفاوت است (Lusterman, 2005) و تا حدودی به چگونگی زندگی نامناسب و مختل آنها بستگی دارد (Carder,1995).
پژوهشها نشان میدهد بیوفایی پدرومادر بر ادراک فرزندان از روابط اخلاقی با خانواده و شرکایشان اثرگذار است (Schmidt, 2013). همچنین (Haselmayer, 2015) دریافت فرزندانی که از بیوفایی پدرومادر خودآگاه هستند مشکلات بیشتری در حوزه اخلاق و در رابطه با شریک زندگیشان از خود نشان میدهند. بر همین اساس بیوفایی پدرومادر بر ادراک فرزندان از اعتماد و وفاداری نسبت به شرکای خود در روابط تأثیر میگذارد (Schmidt, Green, Sibley & Prouty, 2015) و افرادی که اعتماد کمتری در روابط خود تجربه میکنند، احتمال بیشتری وجود دارد درگیر بیوفایی شوند (Cramer, Ryan, Johnson & Abraham, 2000).
بااینوجود بیوفایی در میان جمعیت پدرومادر و تأثیر آن بر فرزندان امری قابلتوجه است (Levine, 2005, Duncombe & Marsden, 2004؛ Plate, 2008 و همکاران Nogales, 2009, ).
با عنایت به آنچه گذشت و با توجه به اهمیت و تأثیر بیوفایی پدرومادر بر نگرش به بیوفایی فرزندان، احتمال قرار گرفتن فرزندان در معرض بیوفایی، اثربخش بودن هوش اخلاقی در زندگی افراد، نقش پراهمیت پدرومادر در شکلگیری هوش اخلاقی فرزندانشان، آمار رو به رشد بیوفایی در ایران (که چهارمین رتبه در علل طلاق را دارد). از طرفی دیگر پژوهشهای زیادی در رابطه با تأثیر بیوفایی بر روابط زوجین انجام شده است ولی پژوهشهای اندکی رابطه بیوفایی پدرومادر را بر روابط آیندهی فرزندان نشان داده است و اندک پژوهشهای صورت گرفته مربوط به خارج از کشور است و ازآنجاییکه موضوع بیوفایی پدرومادر باید با توجه به ویژگیهای فرهنگی جوامع موردبررسی قرار گیرد؛ لذا انجام این پژوهش با توجه به آمارهای تکاندهنده بیوفایی و تأثیری که بیوفایی پدرومادر میتواند بر کارکرد خانواده داشته باشد ضروری به نظر میرسد و بیتوجهی به آن منجر به شکلگیری آسیبهای زیادی برای خانواده، فرزندان و در مقیاس وسیعتر جامعه میشود.
بنابراین پرسشهایی که این پژوهش به دنبال پاسخگویی به آنهاست عبارتاند از:
1_ آیا میان عضویت فرزندان، به یکی از دو گروه با و بدون تجربه بیوفایی پدرومادر با نگرش به بیوفایی فرزندان رابطه وجود دارد؟
2_ آیا میان عضویت فرزندان، به یکی از دو گروه با و بدون تجربه بیوفایی پدرومادر با هوش اخلاقی فرزندان رابطه وجود دارد؟
3_ آیا رابطه میان هوش اخلاقی فرزندان و نگرش به بیوفایی در دو گروه فرزندان با و بدون تجربه بیوفایی پدرومادر متفاوت است؟
روش
پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش حاضر را تمام افراد بالای 18 سال با و بدون تجربه بیوفایی پدرومادر شهر تهران تشکیل میدهند که به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. بر همین اساس با توجه به روش نمونهگیری پژوهش، گروه نمونه شامل افراد مراجعهکننده به مکانهای عمومی نظیر پارکها، کتابخانهها، مراکز تجاری و تفریحی شهر تهران در سال 1396_ 1395 میباشند که تعداد 212 نفر از این افراد انتخاب شدند و از میان این تعداد به روش تحلیل توان، 106 نفر در گروه با تجربه بیوفایی پدرومادر و 106 نفر دیگر در گروه بدون تجربه بیوفایی پدرومادر قرار گرفتند.
ملاکهای ورود به پژوهش نیز عبارت بودند از: افراد موردپژوهش بالای 18 سال سن داشته باشند، فرد موردنظر از معنای بیوفایی زناشویی پدرومادرش درک مستقیم و واضحی داشته باشد و بداند بیوفایی زناشویی شامل چه فعالیتها و رفتارهایی میشود، افراد موردپژوهش بیوفایی و عدم بیوفایی پدرومادر خود را گزارش کرده باشند و فرزندان گروه با تجربه بیوفایی پدرومادر اطلاعات جمعیت شناختی پیرامون بیوفایی والد یا پدرومادر خود را بهطور کامل تکمیل کرده باشند. ملاک خروج از پژوهش نیز کامل نبودن اطلاعات دادهشده در پرسشنامهها بود.
ابزارهای پژوهش
پرسشنامه هوش اخلاقی[5]. متغیر هوش اخلاقی در این پژوهش، از طریق آزمون 40 سؤالی مورد ارزیابی قرار گرفت، که آن را لنیک و کیل در سال 2005 تدوین کردهاند. پرسشنامه هوش اخلاقی، توانایی کاربرد اصول اخلاق جهانی در اخلاقیات، اهداف و مراودههای یک فرد را، از طریق ده مؤلفه میسنجد که آنها شامل رفتار مستمر در جهت اصول، ارزشها و باورها (سؤالات 1، 11، 21، 31)، راستگویی (سؤالات 2، 12، 22، 32)، ایستادگی برای حق (سؤالات 3، 13، 23، 33)، وفای به عهد (سؤالات 4، 14، 24،34)، مسئولیتپذیری برای تصمیمات شخصی (سؤالات 5، 15، 25، 35)، اقرار به اشتباهات و شکستها (سؤالات 6، 16، 26، 36)، قبول مسئولیت برای خدمت به دیگران (سؤالات 7، 17، 27، 37)، اهمیت دادن به دیگران (سؤالات 8، 18، 28، 38)، توانایی در بخشش اشتباهات خود (سؤالات 9، 19، 29،39) و توانایی در بخشش اشتباهات دیگران (سؤالات 10، 20، 30، 40) است. دو نمونه از سؤالهای پرسشنامه بهصورت زیر است: (من میتوانم بهطور شفاف اصول، ارزشها و باورهایم را که راهنمای اعمالم هستند، بیان کنم) و (من حقیقت را میگویم مگر اینکه دلایل اخلاقی مهمی مانع شود). طیف نمرهگذاری این پرسشنامه، طیف لیکرت پنجدرجهای است: هرگز (نمره 1)، بهندرت (نمره 2)، بعضیاوقات (نمره 3)، در بیشتر موارد (نمره 4) و در همه مواقع (نمره 5). روایی و پایایی پرسشنامه را (مارتین و آستین، 2010) تائید کردند. این پرسشنامه را در ایران (آراسته و همکاران ، 1390) هنجاریابی کردند. در ایران پایایی پرسشنامه با انجام آزمون باز آزمایی در یک نمونه 16 نفره محاسبه گردید و آلفای کرونباخ 89/0 به دست آمد. به تفکیک درستکاری 72/0، مسئولیتپذیری 91/0، بخشش 78/0 و همدلی 83/0 محاسبه گردید (بهرامی، اصمی، فاتح پناه، دهقانی و احمدی، 1391). افزون بر این روایی صوری، محتوایی و هماهنگی درونی مؤلفههای پرسشنامه نیز تائید شده است. بهطوریکه (مختاری پور، سیادت و کاظمی، 1388)، بیشترین همبستگی درونی میان بخشش و دلسوزی با هوش اخلاقی 86/0 و کمترین همبستگی میان درستکاری با هوش اخلاقی 66/0 به دست آوردند و نتایج تحلیل عاملی آنان نیز روشن کرد که درستکاری بار عاملی 64/0، مسئولیتپذیری 81/0، دلسوزی 84/0، بخشش 83/0 دارد و درمجموع 10 درصد اشتراک دارند که این عامل را میتوان هوش اخلاقی نامید. همچنین آلفای کرونباخ این پرسشنامه 852/0 بهدستآمده است.
پرسشنامه نگرش به بیوفایی[6]. این مقیاس توسط (ویتلی، 2006)، جهت بررسی نگرش به بیوفایی ساختهشده است. این گویهها شامل (بیوفایی هرگز به کسی آسیب نمیرساند) و (درصورتیکه میدانستم شریک زندگیام از رابطه نامشروعم مطلع نمیشود، چنین رابطهای برقرار میکردم) میشوند. این مقیاس در 12 گویه تنظیمشده است که در طیف 7 درجهای از به شدت موافقم (نمره 7) تا به شدت مخالفم (نمره 1) نمرهگذاری میشود. یافتههای پژوهش (ویتلی، 2006)، حاکی از اعتبار مطلوب این نگرشسنج است؛ بهطوریکه آلفای کرونباخ حاصل از ضریب همسانی درونی 80/0 سنجیده شده است. برای تعیین پایایی این مقیاس از دو روش آلفای کرونباخ و ضریب بازآزمایی استفاده میشود. ضریب آلفای کرونباخ مقیاس نگرش به روابط فرازناشویی 71/0 برآورد شده است. ضریب باز آزمایی حاصل از اجرای این آزمون نیز 87/0 سنجیده شده است. جهت بررسی روایی این آزمون در ایران، از روایی ملاکی (نوع واگرا) استفادهشده است. به همین منظور، پرسشنامه جهتگیری آلپورت به کار گرفته شد. روایی واگرا با جهتگیری مذهبی درونی، 29/0 و با جهتگیری مذهبی بیرونی 16/0 به دست آمد (علی تبار و همکاران،1392). همچنین آلفای کرونباخ این پرسشنامه 756/0 بهدستآمده است.
شیوهی اجرای پژوهش
روش اجرای پژوهش به این صورت بود که با توجه به موضوع حساس پژوهش، قبل از اجرای پرسشنامهها اطلاعاتی در اختیار آزمودنیها درباره موضوع پژوهش قرار گرفت و به آزمودنیها توضیح داده شد که پاسخ به سؤالات پرسشنامه محرمانه بوده و اطلاعات حاصل از آن، تنها در جهت کار پژوهشی استفاده خواهد شد.
شیوه مشخص شدن و تمایز گروه افراد بدون تجربه بیوفایی پدرومادر، از افراد دارای تجربه بیوفایی پدرومادر به این روش انجام شده است؛ آنها ابتدا باید به سؤال: آیا پدرومادر شما تجربه بیوفایی به یکدیگر را داشتهاند پاسخ میدادند که پاسخ به این سؤال شامل سه گزینه: بلی، خیر و نمیدانم بود. افراد موردپژوهش با توجه به شرایط حال حاضرشان یکی از این سه گزینه را انتخاب میکردند و نظر به اینکه انتخاب افراد بدون تجربه بیوفایی پدرومادر از افراد با تجربه بیوفایی پدرومادر بسیار راحتتر بود، مدتی پس از زمان پخش پرسشنامه، تعداد افراد بدون تجربه بیوفایی پدرومادر تکمیل شدند. محقق برای تکمیل شدن گروه دیگر ابتدا بهصورت شفاهی از پاسخدهندگان درخواست میکرد که به سؤال تمایز کننده دو گروه پاسخ دهند و اگر آنها از میان سه گزینه، پاسخ بلی را انتخاب میکردند ادامه پرسشنامه را تکمیل میکردند. کل فرایند جمعآوری پرسشنامهها یک سال به طول انجامید، درنهایت هر دو گروه با توجه به شرایط حال حاضرشان از حیث اینکه آیا پدرومادرشان تجربه بیوفایی داشتهاند یا خیر. سایر ویژگیهای دیگر ازجمله: جنس، سن، وضعیت تأهل و سطح تحصیلات متجانس شدند. برای آزمون سؤالها نیز از آزمونt مستقل و z فیشر استفاده شد و دادهها با نرمافزار SPSS 22 مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند.
اخلاق پژوهش
در این پژوهش سعی شده است موازین اخلاق حرفهای در نظر گرفتهشده رعایت شود، بر همین اساس ملاحظات اخلاقی پژوهش حاضر به شرح ذیل بودند: 1- کلیه پاسخدهندهها بهصورت کتبی اطلاعاتی در موردپژوهش دریافت کرده و در صورت تمایل در پژوهش مشارکت مینمودند. 2-این اطمینان به آزمودنیها داده شد که تمام اطلاعات محرمانه بوده و برای امور پژوهش مورداستفاده قرار خواهند گرفت. 3- بهمنظور رعایت حریم خصوصی، نام و نام خانوادگی شرکتکنندگان ثبت نشد. 4- برای اطمینان از روند کار، تمام پرسشنامهها توسط خود پژوهشگر اجرا شد.
یافتهها
برای کوتاه کردن دادههای مربوط به شناسههای جمعیت شناختی، از آماره درصد و فراوانی استفادهشده است. بر همین اساس ابتدا به بررسی دادههای توصیفی جمعیت شناختی دو گروه فرزندان با و بدون تجربه بیوفایی پدرومادر پرداختهشده است. ازاینرو یافتهها نشان دادند، بیشترین فراوانی مربوط به جنسیت با 111 نفر و 4/52 درصد شامل زنان است. همچنین یافتههای وضعیت تأهل نشان داد، بیشترین فراوانی با 191 نفر و 1/90 درصد مربوط به افراد مجرد بوده است. حداقل و حداکثر سن افراد 18 و 35 سال است، شرکتکنندگان کمتر از 25 سال سن با 6/72 درصد و با تعداد 154 نفر، بیشترین فراوانی مربوط به سن را داشتند. همچنیندر میان افراد گروه نمونه 9/0 درصد از افراد با کمترین میزان سطح تحصیلات مربوط به مقطع ابتدایی و بیشترین میزان سطح تحصیلات با 6/47 درصد مربوط به مقطع کارشناسی است.در خصوص ترتیب تولد آزمودنیهای گروه نمونه فرزندان اول و دوم به ترتیب با 7/37 و 8/27 درصد، بیشترین میزان فراوانی و فرزندان پنجم و ششم گروه مورد پژوهش به ترتیب با 4/1 و 4/2 درصد کمترین میزان فراوانی را در خصوص ترتیب تولد شامل میشوند.
بررسی دادههای توصیفی جمعیت شناختی آزمودنیهایی که پدرومادر شان بیوفایی کرده بودند نیز نشان داد از میان 106 نفر از آزمودنیهای موردپژوهش، 4/26 درصد از فرزندان پدرومادر شان پس از انجام بیوفایی توسط همسر خود جدا نشدهاند و در زندگی باقیمانده بودند. همچنین طبق بررسی دادههای گردآوریشده از فرزندان با تجربه بیوفایی پدرومادر نشان داده شد که بیشترین فراوانی سن متوجه شدن فرزندان، از وقوع بیوفایی والد یا پدرومادر خود از سن 10 تا 20 سالگی بوده است. همچنین در این پژوهش بیشتر فرزندان با 6/72 درصد، پدرانشان بیوفایی کرده بودند و کمترین فراوانی شامل افرادی است که مادرانشان بیوفایی کرده بودند.
در این پژوهش برای بررسی آزمون، سؤالها از آزمون تی مستقل (سؤالهای اول و دوم) و z فیشر (سؤال سوم) استفادهشده است.
نخستین سؤال پژوهش به بررسی رابطه نگرش به بیوفایی در فرزندان با و بدون تجربه بیوفایی پدرومادر میپردازد.
جدول 1. شاخصهای آمار استنباطی مورداستفاده برای محاسبهی آزمون t مستقل
|
آزمون لوین |
آزمون t مستقل |
|||||
نگرش به بیوفایی |
F |
سطح معنیداری |
t |
درجه آزادی |
سطح معنیداری |
تفاوت میانگینها |
خطا |
12/0 |
73/0 |
44/2 |
210 |
02/0 |
62/3 |
49/1 |
بررسی نتایج آزمون تی مستقل در جدول (1) میان نگرش به بیوفایی در دو گروه فرزندان با و بدون تجربه بیوفایی پدرومادر (212=n) نشان میدهد، ازآنجاییکه قدر مطلق (t) محاسبهشده برای نگرش به بیوفایی از ارزش بحرانی t (با درجهی آزادی 210 و سطح معنیداری 05/0 > p) بزرگتر است، فرض صفر تایید نمیشود. با عنایت به رد فرض صفر، میتوان نتیجه گرفت: میان میانگین نگرش به بیوفایی در دو گروه فرزندان با و بدون تجربه بیوفایی پدرومادر در جامعة موردپژوهش، تفاوت معنیداری وجود دارد.
سؤال دوم پژوهش، به بررسی رابطة هوش اخلاقی در فرزندان با و بدون تجربه بیوفایی پدرومادر میپردازد.
جدول 2. شاخصهای آمار استنباطی مورداستفاده برای محاسبهی آزمون t مستقل
هوش اخلاقی |
آزمون لوین |
مستقل t آزمون |
|||||
F |
سطح معنیداری |
t |
درجه آزادی |
سطح معنیداری |
تفاوت میانگینها |
خطا |
|
عمل کردن مبتنی بر اصول، ارزشها |
94/2 |
09/0 |
-97/1 |
210 |
04/0 |
-72/0 |
36/0 |
راستگویی |
88/1 |
17/0 |
-04/1 |
210 |
30/0 |
-34/0 |
33/0 |
استقامت و پافشاری برای حق وفای به عهد |
03/0 |
86/0 |
-59/0 |
210 |
55/0 |
-25/0 |
43/0 |
07/2 |
15/0 |
-20/2 |
210 |
30/0 |
-78/0 |
36/0 |
|
مسئولیتپذیری برای تصمیمات شخصی |
33/1 |
25/0 |
-33/0 |
210 |
74/0 |
-12/0 |
37/0 |
اقرار به اشتباهات و شکستها |
82/1 |
18/0 |
-37/0 |
210 |
71/0 |
-15/0 |
41/0 |
قبول مسئولیت برای خدمت به دیگران |
33/1 |
25/0 |
04/0 |
210 |
96/0 |
-3/0 |
64/0 |
|
|
|
|
|
|
|
|
فعالانه علاقهمند بودن به دیگران |
57/8 |
00/0 |
-25/0 |
210 |
80/0 |
-10/0 |
41/0 |
توانایی در بخشش اشتباهات خود |
67/1 |
20/0 |
-96/0 |
210 |
34/0 |
-37/0 |
38/0 |
توانایی در بخشش اشتباهات دیگران |
11/0 |
74/0 |
-37/1 |
210 |
17/0 |
-57/0 |
41/0 |
نمره کل هوش اخلاقی |
22/1 |
27/0 |
-23/1 |
210 |
22/0 |
-83/3 |
74/2 |
نتایج آزمون تی مستقل در جدول (2) میان مؤلفههای هوش اخلاقی در دو گروه فرزندان با و بدون تجربه بیوفایی پدرومادر (212=n) نشان میدهد: علیرغم تفاوت نمرات میانگین نمرههای هوش اخلاقی در دو گروه فرزندان با و بدون تجربه بیوفایی پدرومادر به علت آنکه قدر مطلق (t) محاسبهشده است، برای تمام مؤلفههای هوش اخلاقی از ارزش بحرانی t (با درجهی آزادی 210 و سطح معنیداری 05/0 <p) کوچکتر است، فرض صفر تائید میشود؛ بهجز مؤلفههای وفای به عهد و عمل کردن مبتنی بر اصول، ارزشها و باورها؛ بهعبارتدیگر فرزندان متعلق به گروه پدرومادر با تجربه بیوفایی در وفای به عهد و عمل کردن مبتنی بر اصول، ارزشها و باورها نمرات کمتری نسبت به فرزندان متعلق به گروه بدون تجربه بیوفایی پدرومادر به دست آوردهاند.
قبل از تحلیل سؤال سوم پژوهش، ابتدا به بررسی ضریب همبستگی میان نگرش به بیوفایی با مؤلفههای هوش اخلاقی که در هر دو گروه به تفکیک موردمحاسبه قرارگرفتهاند پرداخته شده و نتایج آن در جدول (4 و 3) قابلمشاهده است.
جدول 3. همبستگی میان نگرش به بیوفایی با مؤلفههای هوش اخلاقی در فرزندان با تجربه بیوفایی پدرومادر
مؤلفههای هوش اخلاقی |
کوواریانس |
همبستگی پیرسون |
ضریب تعیین |
سطح معنیداری |
عمل کردن مبتنی بر اصول، ارزشها و باورها |
32/9- |
29/0- |
2/8 |
001/0 |
راستگویی |
28/10- |
35/0- |
4/12 |
001/0 |
استقامت و پافشاری برای حق |
02/13- |
36/0- |
0/13 |
001/0 |
وفای به عهد |
08/10- |
31/0- |
9/9 |
001/0 |
مسئولیتپذیری برای تصمیمات شخصی |
14/5- |
16/0- |
5/2 |
10/0 |
اقرار به اشتباهات و شکستها |
69/9- |
26/0- |
0/7 |
01/0 |
قبول مسئولیت برای خدمت به دیگران |
2/11- |
291/0- |
46/8 |
001/0 |
فعالانه علاقهمند بودن به دیگران |
66/10- |
28/0- |
9/7 |
001/0 |
توانایی در بخشش اشتباهات خود |
53/2- |
08/0- |
6/0 |
44/0 |
توانایی در بخشش اشتباهات دیگران |
52/5- |
16/0- |
5/2 |
10/0 |
هوش اخلاقی |
66/89- |
38/0- |
1/14 |
001/0 |
نتایج جدول (3) در خصوص آزمودنیهای گروه با تجربه بیوفایی پدرومادر (106n=) حاکی از آن است میان تمام مؤلفههای هوش اخلاقی با نگرش به بیوفایی (با درجه آزادی 210 و سطح معنیداری 01/0p <) در جامعه موردپژوهش، همبستگی معنیداری وجود دارد. بهاستثنای مؤلفههای مسئولیتپذیری برای تصمیمات شخصی، توانایی در بخشش اشتباهات خود و توانایی در بخشش اشتباهات دیگران که با نگرش به بیوفایی در جامعه موردپژوهش همبستگی معنیداری وجود ندارد.
جدول 4. همبستگی نگرش به بیوفایی با مؤلفههای هوش اخلاقی در فرزندان بدون تجربه بیوفایی پدرومادر
مؤلفههای هوش اخلاقی |
کوواریانس |
همبستگی پیرسون |
ضریب تعیین |
سطح معنیداری |
عمل کردن مبتنی بر اصول، ارزشها و باورها |
59/9- |
39/0 |
9/14 |
001/0 |
راستگویی |
34/5- |
24/0 |
8/5 |
01/0 |
استقامت و پافشاری برای حق |
49/6- |
21/0- |
3/4 |
03/0 |
وفای به عهد |
26/3- |
14/0- |
8/1 |
17/0 |
مسئولیتپذیری برای تصمیمات شخصی |
26/7- |
28/0- |
8/7 |
001/0 |
اقرار به اشتباهات و شکستها |
98/3- |
14/0- |
0/2 |
15/0 |
قبول مسئولیت برای خدمت به دیگران |
46/2- |
08/0- |
6/0 |
44/0 |
فعالانه علاقهمند بودن به دیگران |
37/4- |
17/0- |
8/2 |
09/0 |
توانایی در بخشش اشتباهات خود |
52/4- |
17/0- |
8/2 |
09/0 |
توانایی در بخشش اشتباهات دیگران |
32/2- |
08/0- |
6/0 |
43/0 |
هوش اخلاقی |
60/49- |
26/0- |
6/6 |
1/0 |
نتایج آزمودنیهای گروه بدون تجربه بیوفایی پدرومادر (106n=) در جدول (4) نشاندهنده آن است که میان تمام مؤلفههای هوش اخلاقی با نگرش به بیوفایی (با درجه آزادی 210 و سطح معنیداری 01/0 p <) در جامعه موردپژوهش همبستگی معنیداری وجود ندارد بهاستثنای مؤلفههای عمل کردن مبتنی بر اصول، ارزشها و باورها، راستگویی، استقامت و پافشاری برای حق و مسئولیتپذیری برای تصمیمات شخصی که با نگرش به بیوفایی در جامعه مورد پژوهش همبستگی معنیداری وجود دارد.
سؤال سوم پژوهش به بررسی معنیدار بودن تفاوت ضریب همبستگی در دو گروه فرزندان با و بدون تجربه بیوفایی پدرومادر ((n= 212 پرداختهشده است و نتایج آن در جدول (5) گزارش دادهشده است.
جدول 5. تفاوت ضریب همبستگی میان نگرش به بیوفایی با مؤلفههای هوش اخلاقی در دو گروه فرزندان با و بدون تجربه بیوفایی
نگرش به بیوفایی
|
مؤلفههای هوش اخلاقی |
آزمودنیهایی که پدرومادر آنها |
z فیشر |
z معیار |
|||||
بیوفایی کردهاند |
بیوفایی نکردهاند |
||||||||
عمل کردن مبتنی بر اصول، ارزشها و باورها |
29/0- |
39/0- |
08/0 |
96/1 |
|
||||
راستگویی |
35/0- |
24/0- |
88/0- |
96/1 |
|
||||
استقامت و پافشاری برای حق |
36/0- |
21/0- |
2/1- |
96/1 |
|
||||
وفای به عهد |
31/0- |
14/0- |
35/1- |
96/1 |
|
||||
مسئولیتپذیری برای تصمیمات شخصی |
16/0- |
28/0- |
91/0- |
96/1 |
|
||||
اقرار به اشتباهات و شکستها |
26/0- |
14/0- |
93/0- |
96/1 |
|
||||
قبول مسئولیت برای خدمت به دیگران |
21/0- |
08/0- |
95/0- |
96/1 |
|
||||
فعالانه علاقهمند بودن به دیگران |
28/0- |
17/0- |
85/0- |
96/1 |
|
||||
توانایی در بخشش اشتباهات خود توانایی در بخشش اشتباهات دیگران هوش اخلاقی |
08/0- -16/0- 38/0- |
17/0- 08/0- 26/0- |
67/0 6/0 93/0- |
96/1 96/1 96/1 |
|
||||
با توجه به نتایج مندرج در جدول (5) به علت آنکه قدر مطلق z محاسبهشده برای مقایسه ضرایب همبستگی در تمام متغیرهای موردبررسی از ارزش بحرانی آن (96/1) کوچکتر است، فرض صفر تائید میشود. با عنایت به تائید فرض صفر، میتوان نتیجه گرفت که میان همبستگی نگرش به بیوفایی با مؤلفههای هوش اخلاقی در دو گروه (فرزندانی که پدرومادر آنها تجربه بیوفایی داشتهاند و فرزندانی که پدرومادر آنها تجربه بیوفایی نداشتهاند)، در جامعه موردپژوهش تفاوت معنیداری وجود ندارد.
بحث
پژوهش حاضر با هدف تعیین همبستگی هوش اخلاقی با نگرش به بیوفایی در فرزندان با و بدون تجربه بیوفایی پدرومادر بوده است.نتایج نشان میدهد نگرش به بیوفایی در فرزندان با و بدون تجربه بیوفایی پدرومادر ناهمسان است. نتایج این پژوهش با پژوهشهای Weiser (2015)؛ (2015) Negash & Morgan؛ Thorson (2015)؛ (2012) Spence؛ (2012) Weigle &Weiser؛ (2012) Rhoades؛Nogales (2009)؛ Plate (2008)؛ Lusterman (2005)؛ Duncombe & Marsden (2004)همسو است. آنها در پژوهش خود دریافتند پیشینه خانوادگی بیوفایی افراد، فضا را برای بیوفایی آنها نسبت به شرکایشان هموار میکند و فرزندانی که از بیوفایی پدرومادر خودآگاه هستند نگرش مثبتتری را نسبت به بیوفایی دارند. در تبیین این یافته میتوان گفت: نقض تعهد میان پدرومادر بر میزان سطح تعهد فرزندان و روابط عاشقانهی آنها تأثیر میگذارد (Greene, 2006) و این فرزندان تصورات منفیتری نسبت به ازدواج پیدا میکنند (Bofill,2016؛Cui, Fincham & Dorstchi, 2011) و زمانی که وارد زندگی پس از ازدواج خود میشوند، تجربه بیوفایی پدرومادرشان در روابط عاشقانه شخصیشان، انتظارات و رفتارهایشان اثرگذار است (Pittman, 1989). بر همین اساس ادراک فرزندان از بیوفایی پدرومادر خود باعث بیاعتمادی نسبت به شرکایشان میشود و این فرزندان را در معرض خطر قرار داده (Haselmayer, 2015) و احتمال اینکه این فرزندان در روابط خود با شرکایشان درگیر بیوفایی شوند بیشتر میشود (Fish, Pavkov, Wetchler & Bercik, 2012)؛ بنابراین نگرش مثبت فرزندان گروه با تجربه بیوفایی پدرومادر نسبت به بیوفایی، با توجه به پیشینه نظری و پژوهشی منطقی به نظر میرسد.
برآمدهای پژوهش نیز نشان داد، از میان تمام مؤلفههای هوش اخلاقی دو مؤلفه آن: وفای به عهد و عمل کردن مبتنی بر اصول، ارزشها و باورها در جامعه موردپژوهش تفاوت معنیداری وجود دارد. نتایج این یافته در رابطه با دو مؤلفه مذکور با نتایج پژوهش Haselmayer, 2015)) همسو است، او نشان داد بیوفایی پدرومادر بر روابط اخلاقی فرزندان ازجمله وفاداری و اعتماد آنها در رابطه با شرکایشان نسبت به فرزندان بدون تجربه بیوفایی پدرومادر اثرگذار است و بیان کرد وجود نداشتن جایگاه اخلاق و ارزشها در میان پدرومادر، پیامدهای منفی و طولانیمدتی بر خانواده بر جای میگذارد. همچنین نتایج این پژوهش با پژوهش (2015و Schmidt؛(Schmidt, 2013، در رابطه با مؤلفههای مذکور نیز همسو است. آنان همچنین دریافتند، بیوفایی پدرومادر با رابطهی اخلاقی فرزندان با شرکایشان اثرگذار است؛ ازاینرو روابط فرزندان با شرکایشان تحت تأثیر ادراک آنها از اعتماد، وفاداری و انصاف در خانوادهی اصلیشان قرار دارد. (سیفی، حمیدی، شریفی و خلیلی، 1394)، نیز در پژوهش خود به رابطه معنیدار میان اخلاق، اصول و ارزشها اشارهکردهاند. بر پایه این یافته و با توجه به پیشینه پژوهش میتوان گفت: اغلب پدرومادرها الگو و منشأ آثار اخلاقی در خانواده هستند (Guiab, Sario,Virgilio & Reyes, 2015؛ 2005, Borba). بر همین اساس ارزش، باورها و عمل کردن مبتنی بر اصول فرزندان به پدرومادر نسبت داده شده (Sagan, 1997) و تا زمانی که پدرومادر ارزشهای اخلاقی را به فرزندان خود منتقل نکنند و آنها را نادیده بگیرند، ارزشها در فرزندان درونی نمیشود (رادمنش، 1385). این فرزندان هم در روابط عاشقانه با شرکایشان و هم در روابط با دوستان و همکاران خود، نسبت به اصول و ارزشها ناپایبند بوده، روابط را سطحی و گذرا در نظر گرفته و خود را نسبت به آن متعهد نمیدانند. درواقع اصول، ارزشها و باورها در خانواده بهمثابه سنگ بنا و ستونهای استوار خانواده هستند که دستورها، قانونها، مرزها و جهتگیریهای فکری افراد را نشان میدهد. بدینجهت است که پژوهشهای مختلف رابطهی اخلاقی را نوعی دهندگی و گیرندگی میدانند که خود ضامن اعتماد است، هم در روابط عمودی مانند رابطهی پدرومادر و فرزندان و هم در رابطهی افقی مانند رابطه شرکایی که روابط عاشقانه بینشان حکمفرماست (Hargrave, Jennings & Anderson, 1991). بر همین اساس و طبق مطالب بیانشده بیوفایی پدرومادر علاوه بر اینکه باعث کاهش سطح اخلاق و همچنین کاهش اعتماد میان اعضای خانواده میشود، ممکن است صحنه را برای مشکلات ارتباطی میان فرزند و افراد خارج از خانوادهی اصلی وی آماده کند (Schmidt, 2015 و همکاران). ازاینرو پژوهشهای مختلف، سطح وفاداری در رابطه با داشتن پدرومادر دارای تجربه بیوفایی معنیدار دانستهاند (Schmidt,2015؛Haselmayer, 2015 ).
علاوه بر مطالب ذکرشده برآمدهای پژوهش نشان داد، با توجه به نتایج ضریب همبستگی محاسبهشده به تفکیک در هر گروه، میان تمام مؤلفههای هوش اخلاقی در گروه فرزندان با تجربه بیوفایی پدرومادر، با نگرش به بیوفایی در جامعه موردپژوهش همبستگی معنیداری وجود دارد بهاستثنای مؤلفههای مسئولیتپذیری برای تصمیمات شخصی، توانایی در بخشش اشتباهات خود و توانایی در بخشش اشتباهات دیگران که در جامعه موردپژوهش همبستگی معنیداری وجود ندارد. این در حالی است که ضریب همبستگی میان تمام مؤلفههای هوش اخلاقی در گروه فرزندان بدون تجربه بیوفایی پدرومادر با نگرش به بیوفایی آنان در جامعه موردپژوهش، همبستگی معنیداری وجود ندارد؛ بهاستثنای مؤلفههای عمل کردن مبتنی بر اصول، ارزشها و باورها، راستگویی، استقامت و پافشاری برای حق و مسئولیتپذیری برای تصمیمات شخصی، که با نگرش به بیوفایی در جامعه موردپژوهش همبستگی معنیداری وجود دارد.
درنهایت نتایج همبستگی آزمون z فیشر در مقایسه ضرایب همبستگی در تمام متغیرهای موردبررسی، برخلاف نتایج ضریب همبستگی به تفکیک در هر گروه نشان داد: میان همبستگی نگرش به بیوفایی با مؤلفههای هوش اخلاقی در دو گروه (فرزندانی که پدرومادر آنها بیوفایی کردهاند و فرزندانی که پدرومادر آنها بیوفایی نکردهاند) تفاوت معنیداری وجود ندارد؛ بنابراین نتایج این پژوهش با پژوهشهای
Haselmayer, 2015)؛ (Schmidt, 2015که نشان دادند بیوفایی پدرومادر بر سطح اخلاق فرزندان در روابط با شرکایشان و نگرش به بیوفایی فرزندان هم در روابط فعلی و هم در آینده تأثیر میگذارد ناهمسو ولی با پژوهش (Greene, 2006) همسو است، وی دریافت بیوفایی پدرومادر در دو گروه فرزندان با و بدون تجربه بیوفایی بر سطح تعهد اخلاقی و نگرش بر به بیوفایی فرزندان تأثیر نمیگذارد.
بر پایه معنیدار نشدن این یافته میتوان گفت: طبق پیشینة نظری و پژوهشی، بیوفایی فرزندان با تجربه بیوفایی پدرومادر، متأثر از عوامل زیادی است ازجمله: وقوع بیوفایی از طرف کدام والد یا پدرومادر صورت گرفته باشد، جنسیت فرزندان، سن متوجه شدن فرزندان در رابطه با وقوع بیوفایی والد یا پدرومادر خود، طول مدت بیوفایی والد یا پدرومادر، نوع بیوفایی والد یا پدرومادر و نیز تعداد دفعات بیوفایی والد یا پدرومادر است (Greene, 2006). همچنین (Lusterman, 2005) دریافت، فرهنگ و تفاوتهای رشدی دو عامل مهم دیگر در نگرش فرزندان به سمت رفتارهای بیوفایی آنان است. در راستای نظر (Lusterman, 2005) و در رابطه با فرهنگ جوامع، میتوان گفت نتایج پژوهشهای خارج از کشور نشاندهنده این است که بیوفایی پدر باعث احتمال افزایش بیوفایی فرزندان (دختر و پسر) میشود ولی میان بیوفایی مادر و بیوفایی فرزندان (دختر و پسر) رابطه معنیداری وجود ندارد (Schmidt, 2015؛ Schmidt, 2013؛ Greene 2006) و این در حالی است که در ایران (قهاری، 1394)، گزارش کرده است فرزندان دختر و پسر و مخصوصاً پسرها در برابر بیوفایی پدرومادر خود ازجمله بیوفایی مادر واکنشهای شدیدی را از خود نشان میدهند که در روابط و رفتارهای آنها اثرگذار است. در پژوهش حاضر تعداد کسانی که پدران آنها بیوفایی کرده بودند بیشتر از کسانی بود که مادران آنها بیوفایی کرده بودند. همچنین طبق پژوهش (2016 (Bofill,، تجربیات اولیه دوران کودکی و بهطور کل تجارب زندگی افراد در شکلگیری رفتارهای بیوفایی آنان مؤثر است. به نظر این پژوهشگران هر آنچه محتوای تجربیات خوشایند باشد زمانیکه بیوفایی یکی یا هر دو والد رخ داد نگرش آنان به سمت رفتارهای بیوفایی آمیز کمتر میشود. نکته دیگر در پژوهش این افراد آن بود که، زمانیکه افراد در کودکی متوجه بیوفایی پدرومادر خود شوند بهاحتمال زیادی در آینده بیوفایی میکنند که در راستای نظر (Bofill, 2016) میتوان گفت: در بخشی از پژوهش (واحدی، 1392) که به بررسی ارتباط محیطهای خانوادگی و ارتباط آن با بیوفایی در بزرگسالی پرداخته بود؛ به این نتایج دستیافت که تأثیر پدرومادر بر فرزندان در دوران کودکی بیشتر است و یک دوره حساس وجود دارد که طی آن کودکان بسیاری از رفتارهای بزرگسالی خود را کسب میکنند؛ بر همین اساس اثرات خانواده و روابط بر کودکان و دوام این تأثیرات تا نوجوانی و بزرگسالی با فرزندان همراه است. در پژوهش حاضر اکثر آزمودنیها میان سنین 10 تا 20 سالگی متوجه بیوفایی پدرومادر خود شده بودند و فقط تعداد اندکی در کودکی متوجه بیوفایی والد یا پدرومادر خود شده بودند که این خود میتواند در نگرش آزمودنیهای پژوهش به بیوفایی اثرگذار باشد. درنهایت علیرغم تلاش پژوهشگر در حد جستجوهایی که برای انجام این پژوهش در ایران انجام گرفت، پژوهشی که رابطه هوش اخلاقی و نگرش به بیوفایی در فرزندان با و بدون تجربه بیوفایی پدرومادر را بسنجد یافت نشد و بهنوعی پژوهشگر با کمبود پیشینه در رابطه با این موضوع مواجه بود و امکان تبیین بیشتر از این موارد میسر نمیشد.
محدودیتها و پیشنهادها. از محدودیتهای این پژوهش به دست نیاوردن نمونههای متأهل از فرزندان با تجربه بیوفایی پدرومادر و معطوف شدن نمونه پژوهش به تهران است؛ ازاینرو قدرت تعمیم دهی نتایج را با دشواری مواجه میسازد. لذا پیشنهاد میشود در پژوهشهای آتی برای افزایش قدرت تعمیم دهی نتایج، این پژوهش بر روی فرزندان متأهل با تجربه بیوفایی پدرومادر با حجمی گستردهتر تکرار شود و پژوهشهای مشابهی در شهرستانها و فرهنگهای دیگر بهوسیله پرسشنامههای مشابه صورت گیرد و نتایج مورد مقایسه قرار گیرند. از محدودیتهای دیگر این پژوهش ابزار مورداستفاده برای تفکیک و تمایز گروههای موردپژوهش است؛ که با استفاده از یک سؤال صورت گرفته بود که صحت نتایج را با دشواری مواجه میسازد. ازاینرو پیشنهاد میگردد، در پژوهشهای بعدی ابزار دقیقتری برای تمایز و تفکیک فرزندان با تجربه بیوفایی پدرومادر از فرزندان بدون تجربه بیوفایی پدرومادر ساخته شود. همچنین در این پژوهش امکان در نظر گرفتن تأثیرات عواملی مانند: نوع بیوفایی والد یا پدرومادر، طول مدت بیوفایی و تعداد دفعات بیوفایی والد یا پدرومادر آنهم به علت در دست نداشتن پارهای از اطلاعات از سوی فرزندان میسر نبود لذا امکان تبیین نتایج پژوهش را با دشواری مواجه ساخت. لیکن پیشنهاد میشود در پژوهشهای آتی عواملی مانند نوع بیوفایی والد یا پدرومادر، طول مدت بیوفایی و تعداد دفعات بیوفایی والد یا پدرومادر موردبررسی و ارزیابی قرار گیرند. درنهایت با توجه به اینکه یافتههای این پژوهش در حوزه بیوفایی زناشویی و آسیبهای آن بر فرزندان است، میتواند در مداخلات بالینی کاربرد فراوانی داشته باشد؛ تا رواندرمانگران و کارشناسان خانواده بتوانند نتایج این پژوهش را در اختیار پدرومادر و عموم مردم قرار دهند که بیوفایی پدرومادر میتواند چه تأثیری بر فرزندان داشته باشد. این امر میتواند منجر به کاهش آسیب ناشی از بیوفایی پدرومادر بر فرزندان شود. همچنین برگزاری سمینارها و همایشها و تولید و پخش برنامههای مختلف رادیویی و تلویزیونی مبتنی بر موضوع پژوهش توسط متخصصین حوزه خانواده نیز میتواند گامی مهم در روند آگاهی پدرومادر و عموم مردم در رابطه با بیوفایی پدرومادر و اثرات آن بر فرزندان بگذارد. درنهایت امید است که نتایج این پژوهش در افزایش هر چه بیشتر سلامت روان خانواده، جامعه و بهویژه فرزندان گام بردارد.
تصریح درباره تضاد منافع. نویسندگان پژوهش حاضر تحت عنوان: رابطه هوش اخلاقی با نگرش به بیوفایی در فرزندان با و بدون تجربه بیوفایی پدرومادر اعلام میدارند که هیچگونه تضاد منافع در نگارش این مقاله وجود ندارد.
سپاسگزاری. این مقاله حاصل بخشی از پایاننامه کارشناسی ارشد رشته مشاوره خانواده تحت عنوان: رابطه هوش اخلاقی با نگرش به بیوفایی در فرزندان با و بدون تجربه خیانت والدین است. بدینوسیله نگارندگان پژوهش حاضر از همه کسانی که در انجام این مقاله آنان را یاری رساندند و همچنین شرکتکنندگان در پژوهش کمال سپاسگزاری را مینمایند.