دانشگاه کردستانمشاوره و روان درمانی خانواده2251-66549220200220Comparison of the effectiveness of acceptance and commitment-based Couple Therapy and emotionally focused couple therapy on unadjusted couples' attachment stylesهمسنجی کارایی زوجدرمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و زوجدرمانی متمرکز بر هیجان بر سبکهای دلبستگی زوجین سازش نیافته1306141410.22034/fcp.2020.61414FAعلی اکبر جولازاده اسمعیلیدانشجوی دکتری گروه روانشناسی، واحد بروجرد، دانشگاه آزاد اسلامی، بروجرد، ایران.جواد کریمیاستادیار گروه روانشناسی، دانشگاه ملایر، ملایر، ایران0000-0002-6771-5540کورش گودرزیاستادیار گروه روان شناسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد بروجرد، ایران0000-0002-3908-9175محمد عسگریگروه سنجش و اندازه گیری، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران0000-0003-3522-6897Journal Article20190923Two couple therapy approaches based on acceptance and commitment and emotionally focused couple therapy are valuable and evidence-based approaches that have been supported by a great deal of research. Purpose of this study is to compare the efficacy of acceptance and commitment-based couple therapy and emotionally focused couple therapy on unadjusted couples' attachment styles. The statistical population of the study included all couples who referred to Sina Family Counseling Center in Dezful in 1397. The research sample was selected by purposeful sampling. Subjects included 6 couples (n= 12) who referred to this clinic and were classified as unadjusted couples according to the score of marital adjustment questionnaire. In this study, a single case design of asynchronous multiple baseline type was used. Acceptance and commitment-based couple therapy and emotionally focused protocols were administered in three baselines and 12 sessions (90 minutes) and two months' follow-ups. Subjects responded to the Dyadic Adjustment Scale (DAS) Spanier (1976) and the Adult Attachment Style (RAAS) Collins and Reed (1990). Data were analyzed using visual charting, reliable change index and percent improvement formula. Findings showed that in the group whose therapy was based on acceptance and commitment level of improvement after treatment and follow-up, respectively, secured attachment (20.38%, 19.69%), avoidant attachment (27.30%, 28.49%), anxiety attachment (25.98%, 26.47%) and in the emotionally focused couples group, the level of improvement after treatment and follow up were respectively for secure attachment (33.93%, 36.32%) and avoidance attachment (37%, 40.36%), Anxiety attachment (35.97%, 33.67%). Therefore, the results show that acceptance and commitment-based couple therapy and emotionally focused couple therapy are both effective in reducing avoidant attachment styles and anxiety attachment. However, only emotionally focused couple therapy is effective in increasing couples' secure attachment.دو رویکرد زوجدرمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و زوجدرمانی متمرکز بر هیجان ازجمله رویکردهای ارزشمند و شواهدمحوری هستند که توسط پژوهشهای فراوانی موردحمایت قرارگرفتهاند. هدف این پژوهش همسنجی کارایی زوجدرمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و زوجدرمانی متمرکز بر هیجان بر سبکهای دلبستگی زوجین سازش نیافته است. جامعۀ آماری پژوهش دربرگیرنده همه همسرهای مراجعهکننده به مرکز مشاوره خانواده سینا شهرستان دزفول در سال 1397 بود. نمونه پژوهش با روش نمونهگیری هدفمند در دسترس انتخاب شد. آزمودنیها دربرگیرنده 6 زوج (12 نفر) از افراد مراجعهکننده به این مرکز بودند که با توجه به نمره پرسشنامه سازگاری زناشویی در شمار همسرهای سازش نیافته قرار میگرفتند. در این پژوهش از طرح آزمایشی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه ناهمزمان استفاده شد. پروتکل درمانی زوجدرمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و متمرکز بر هیجان در سه گام خط پایه و 12 نشست (90 دقیقهای) مداخله و پیگیری دوماهه اجرا شد. آزمودنیها به سنجه سازگاری زوجی اسپینر (1976) و سبـک دلبستگی بزرگسـال کولینز و رید (1990) پاسخ دادند. دادهها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا و فرمول درصد بهبود تحلیل شدند. یافتههای پژوهش نشان داد در گروه زوجدرمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد تراز بهبودی پس از درمان و پیگیری به ترتیب برای دلبستگی ایمن (38/20%، 69/19%) دلبستگی اجتنابی (30/27%، 49/28%) دلبستگی اضطرابی (98/25%، 47/26%) و در گروه زوجدرمانی متمرکز بر هیجان تراز بهبودی پس از درمان و پیگیری به ترتیب برای دلبستگی ایمن (93/33%، 32/36%) دلبستگی اجتنابی (37%، 36/40%) دلبستگی اضطرابی (97/35%، 67/33%) است؛ بنابراین نتایج پژوهش نشان میدهد که زوجدرمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و زوجدرمانی متمرکز بر هیجان هر دو در کاهش سبکهای دلبستگی اجتنابی و دلبستگی اضطرابی زوجین کارایی دارند. ولی فقط زوجدرمانی متمرکز بر هیجان در افزایش دلبستگی ایمن زوجین مؤثر است.https://fcp.uok.ac.ir/article_61414_be3036083c43a015477ebc8adb5694d0.pdfدانشگاه کردستانمشاوره و روان درمانی خانواده2251-66549220200220The effectiveness of mindfulness-based cognitive therapy on the life quality and the desire for divorce in newly married couplesاثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر حضور ذهن بر کیفیت زندگی و گرایش به طلاق زوجین تازه ازدواجکرده31526142010.22034/fcp.2020.61420FAالهه قنبریانگروه مشاوره دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران0000-0002-8244-6780حسین کشاورزدکتری مشاوره، استاد گروه مشاوره، دانشکده روان شناسی و علوم تربیی، دانشگاه تهران، تهران، ایران.0000000345192264ناهید اسکندریگروه روان شناسی تربیتی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهرانمحسن سعیدیگروه مشاوره و راهنمایی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی (واحد علوم و تحقیقات تهران)، تهران، ایران.Journal Article20190902This study examined the effectiveness of "Mindfulness-Based Cognitive Therapy" on increasing the life quality and reducing the desire for divorce in couples. The present research design was semi-experimental type with pre- test, post-test and control group. The statistical population was among the newly married couples referring to "Hekmat counseling center" that 40 couples (40 men and 40 women) were selected available sampling and then were divided randomly into two groups of 20 couples (experimental group and control group). The World Health Organization quality of life questionnaire was developed in 1996 by a group of World Health Organization experts & the standard questionnaire of divorce desire of Rusbult, Johnson & Morrow (1986) were used for gathering the data. In conducting the therapeutic intervention, experimental group were trained 8 sessions (one session per week), by "group method" With the approach of Mindfulness-Based Cognitive Therapy; while the control group received no intervention. The data were analyzed using repeated measures analysis of variance (RMANOVA) in SPSS software. Results indicated that Mindfulness-Based Cognitive Therapy was effective in increasing life quality and physical (F=3/59; P-Value<0/05), mental (F=6/13; P-Value<0/05), and environmental health components (F=6/10; P-Value<0/05), but they're not lasting effect. Also, Mindfulness-Based Cognitive Therapy was effective in decreasing the desire for divorce (F=6/67; P-Value<0/05), but they're not lasting effect. The study findings can be used in the direction of the clinical and therapeutic interventions to increase the life quality and reduce the desire for couples divorce.پژوهش حاضر به بررسی اثربخشی « شناخت درمانی مبتنی بر حضور ذهن» بر افزایش کیفیت زندگی و کاهش میل به طلاق در زوجین پرداخت. طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیشآزمون، پسآزمون و با گروه کنترل بود. جامعه آماری از بین زوجین تازه ازدواجکرده مراجعهکننده به مرکز خدمات مشاوره حکمت بود که تعداد 40 زوج (40 نفر مرد و 40 نفر زن)، بهصورت در دسترس انتخاب و سپس بهطور تصادفی در دو گروه 20 زوجی (گروه آزمایش و گروه گواه) قرار گرفتند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی که در سال 1996 توسط گروهی از کارشناسان سازمان بهداشت جهانی ساخته شد و پرسشنامه استاندارد میل به طلاق روزلت، جانسون و مورو (1986)؛ به نقل از قادر پور (1393) استفاده شد. در اجرای مداخله درمانی، گروه آزمایش به مدت هشت جلسه (هر هفته یک جلسه) به شیوه گروهی، با رویکرد شناخت درمانی مبتنی بر حضور ذهن قرار گرفتند؛ درحالیکه گروه گواه هیچگونه مداخلهای دریافت نکرد. دادها با استفاده از تحلیل واریانس اندازهگیری مکرر در نرمافزار SPSS مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند. نتایج حاکی از آن بود که شـــــــناخت درمانی مبتنی بر حضور ذهن بر افزایش کیفیت زندگی و مؤلــــفههای سلامت جـــــسم (05/0; P-Value<59/3F=)، سلامت روان (05/0; P-Value<13/6F=) و سلامت محیط (05/0; P-Value<10/6F=) در مرحله پسآزمون مؤثر بوده است، اما ماندگاری اثر نداشته است. همچنین شناخت درمانی مبتنی بر حضور ذهن بر کاهش میل به طلاق مؤثر بوده است (05/0; P-Value<67/6F=)، اما ماندگاری اثر نداشته است. از یافتههای پژوهش حاضر میتوان در راستای مداخلات بالینی و درمانی جهت افزایش کیفیت زندگی و کاهش میل به طلاق زوجها استفاده کرد.https://fcp.uok.ac.ir/article_61420_106637ce102cce12107a60a5013e6e9b.pdfدانشگاه کردستانمشاوره و روان درمانی خانواده2251-66549220200220Effectiveness of Olson circumplex model training on attachment styles and marital conflicts in couples exposed emotional divorceکارآمدی آموزش الگوی گشتاوری السون بر سبک های دلبستگی و تعارض های زناشویی زوجین در معرض طلاق هیجانی53726143310.22034/fcp.2020.61433FAساناز خدادوستدانشجوی دکتری روانشناسی عمومی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه آزاد اسلامی، رودهن، ایران.0000000299013607حسین ابراهیمی مقدمدانشیار، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه آزاد اسلامی، رودهن، ایران.0000-0002-0912-761xJournal Article20190912Emotional divorce plays a vital role in family breakdown that its consequences are more than legal divorce. Attachment style and marital conflict are effective psychological factors in creating emotional distance between couples. Attachment styles provides a framework for understanding marital relationships and Conflict Management.This research was conducted aiming at determining the effectiveness of Olson circumplex model training on behaviors arising from attachment styles and marital conflicts. The study was a semi-experimental research of pretest-posttest type with a control group. 16 couples were selected among the applicants seeking couples' treatment to Neiestan clinic in the year 95-96, they were selected by using purposeful sampling method. After the interview, they were assigned to two experimental and control groups (two groups of eight couples) by random sampling. During the execution of the program, a couple in test group was went out. Before and after training, Gottman's emotional divorce questionnaire (1995), Collins & Reed attachment styles questionnaire (1990<span style="text-decoration: underline;">)</span>, Marital conflict questionnaire's Sanai (1387) were executed as research instruments in both groups, after collecting data, the findings that obtained from data analysis by covariance method indicated that there is a significant difference in conflict scores (F=7.778, Sig = 0.01) and maladaptive behaviors caused by avoidance (F= 11.873, Sig= 0.002) and anxiety attachment / ambivalence (F=22.611, Sig= 0.0001) between the two groupsbut there was no significant difference in the secure attachment variable (F= 2.549, Sig=0.123 ) (p < 0.05). According to the findings, this method seems to be effective in reducing marital conflict behaviors as well as behaviors arising from unsafe attachment styles.طلاق هیجانی مهمترین عامل ازهمگسیختگی خانواده است که آثار و پیامدهای آن بیشتر از طلاق قانونی است. سبک دلبستگی و تعارض زناشویی از عوامل روانشناسی مؤثر در ایجاد فاصله عاطفی میان زوجین است. سبکهای دلبستگی چارچوبی را برای فهم دقیق و بهتر روابط زناشویی و شیوههای مقابله با تعارض فراهم میکند. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی مدل گشتاوری السون بر سبکهای دلبستگی و تعارضهای زناشویی در زوجین در معرض طلاق هیجانی بود. پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون - پسآزمون با گروه گواه بود. از بین مراجعهکنندگان متقاضی زوجدرمانی به کلینیک نیستان در فاصله سال 96- 95، تعداد 16 زوج با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند که پس از مصاحبه بهطور تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه (دو گروه 8 زوجی) قرار گرفتند؛ در طول اجرای برنامه، یک زوج از گروه آزمایش خارج شد. قبل و پس از آموزش، پرسشنامههای طلاق هیجانی گاتمن (1995)،سیاهه سبکهای دلبستگی کولینزو رید (1990) و پرسشنامه تعارضات زناشویی ثنایی (1387) اجرا و بعد از جمعآوری دادهها، با استفاده از روش تحلیل کوواریانس بررسی شدند. نتایج تفاوت معناداری را در نمرات تعارض (01/0Sig= و 778/7F=) و رفتارهای مخرب برخاسته از دلبستگی اجتنابی (002/0Sig= و 873/11F = ) و اضطرابی/ دوسوگرا (0001/0Sig= و 611/23F = ) بین دو گروه نشان دادند اما در متغیر دلبستگی ایمن (123/0Sig= و 549/2F=) تفاوت معناداری ایجاد نکرد (05/0 p <). بر اساس یافتهها، این روش به نظر میرسد در کاهش رفتارهای متعارض زناشویی و نیز رفتارهای برخاسته از سبکهای دلبستگی ناایمن اثربخش باشد.https://fcp.uok.ac.ir/article_61433_10d1c0019e0bdf2a09b52a5724704f35.pdfدانشگاه کردستانمشاوره و روان درمانی خانواده2251-66549220200220Effectiveness of compassion focused group counseling on emotion regulation strategies and marital satisfaction of betrayal women with cyber infidelityاثربخشی مشاوره گروهی مبتنی بر شفقت، بر راهبردهای تنظیم هیجان و رضایت زناشویی زنان پیمانشکن دارای خیانت سایبری73926143410.22034/fcp.2020.61434FAمحسن بابایی گرمخانیدکترای تخصصی رشته مشاوره، گروه مشاوره، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه خوارزمی، البرز، ایران.0000-0002-6128-1710عبدالرحیم کساییاستادیار رشته مشاوره، گروه مشاوره، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه خوارزمی، البرز، ایران.0000-0002-7474-9191کیانوش زهراکاردانشیار رشته مشاوره، گروه مشاوره، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه خوارزمی، البرز، ایران .0000-0002-7845-2934اسماعیل اسدپوراستادیار رشته مشاوره، گروه مشاوره، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه خوارزمی، البرز، ایران.0000-0002-2516-6635Journal Article20180901With the extension of technology and cyberspace, facilitating communication and marital infidelity has become a threat to the family, which can make difficulties in marital satisfaction and couples' emotions. The purpose of this study was to determine the effectiveness of compassion focused group counseling on emotion regulation strategies and marital satisfaction of betrayal women with cyber infidelity. The research method was Semi-experimental, with pre-test, post-test, and follow-up and control group. The study population was all married women referred to "Tolou" Consulting Center in Harsin city in 2018 year, which Twenty-four of them were selected in a purposeful way after controlling the entrance and exit criteria, and randomly assigned to two 12-member experimental and control group. The research tools in this study were Hudson's (1992) marital satisfaction scale and Granefski et al (2002) emotion regulation strategies. Also compassion focused session, presented to the experimental group in 90 minutes 12 sessions. To investigate the research hypotheses, the descriptive statistic and repeated measures analysis of variance in spss software used. findings showed that significant differences between two group in terms of marital satisfaction(F=11.84, 27.06) and adaptive(F=14.94,27.47) and non-adaptive(F=25.08,22.81) strategies for emotion regulation in posttest and follow-up, also the effect of stability over time (9.11,10.22,7.75) as well as interaction between time and therapeutic effect(6.32,25.08,19.12) was significant (p < 0.05).The results indicate that compassion focused group counseling reduces non-adaptive emotional self-regulation strategies, and also increased adaptive strategies and marital satisfaction of women. Therefore, this approach can be used to improve the psychological characteristics of women involved in marital infidelity.با گسترش فنّاوری و فضای مجازی، تسهیل ارتباط و خیانت زناشویی به یک خطر تهدیدکننده برای خانواده تبدیلشده است که میتواند رضایت زناشویی و هیجانات زوجین را با مشکل مواجه گرداند. هدف پژوهش حاضر عبارت بود از بررسی تأثیر مشاوره گروهی مبتنی بر شفقت بر راهبردهای تنظیم هیجان و رضایت زناشویی زنان پیمانشکن دارای خیانت سایبری. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی، با طرح پیشآزمون و پسآزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش حاضر را زنان متأهل مراجعهکننده به مرکز مشاوره طلوع شهرستان هرسین در سال 1397 تشکیل دادند. از بین آنان 24 نفر به شیوه هدفمند، انتخاب و بعد از کنترل معیارهای ورود و خروج، بهصورت تصادفی در 2 گروه 12 نفری (آزمایش و گواه) جایگزین شدند. ابزارهای اندازهگیری عبارت بودند از مقیاس رضایت زناشویی هادسون(1992)و پرسشنامه تنظیم هیجانات گارنفسکی و همکاران (2002). جلسات مبتنی بر رویکرد شفقت نیز طی12جلسه90 دقیقهای برای گروه آزمایش ارائه شد.بهمنظور بررسی فرضیات پژوهش از آمار توصیفی و تحلیل واریانس به شیوه اندازهگیری مکرر در نرمافزار spss استفاده شد. یافتهها نشان داد هم در مرحله پسآزمون و هم در مرحله پیگیری میان دو گروه به لحاظ رضایت زناشویی (84/11 و 06/27F=) و راهبردهای انطباقی (94/14 و 47/27F=) و غیر انطباقی (08/25 و 81/22F=) تنظیم هیجان تفاوت وجود داشت(05/0p <)، همچنین اثر ثبات تأثیر در طول زمان و (11/9 و 22/10 و 75/7) همچنین تعامل زمان و اثر درمانی (32/6 و 08/25 و 12/19) نیز معنادار بود(05/0p <). نتایج حاکی از آن بود که مشاوره گروهی با رویکرد شفقت، راهبردهای تنظیم هیجان غیر انطباقی را کاهش و راهبردهای انطباقی و همچنین رضایت زناشویی زنان را افزایش داد. لذا از این رویکرد میتوان در بهبود شاخصهای روانشناختی زنان درگیر در خیانت زناشویی استفاده نمود.https://fcp.uok.ac.ir/article_61434_2d4230180d713df30eaa102db878dfa1.pdfدانشگاه کردستانمشاوره و روان درمانی خانواده2251-66549220200220A post-divorce adjustment model for women: A research based on grounded theoryتدوین الگوی سازش یافتگی زنان پس از رخداد طلاق: یک پژوهش زمینه ای931226143510.22034/fcp.2020.61435FAمحسن نظری فرگروه روانشناسی و مشاوره . دانشکده علوم انسانی. دانشگاه اراک. اراک. ایران0000-0003-2285-7905منصور سودانیدانشیار گروه مشاوره، دانشگاه شهید چمران اهواز. دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی، اهواز، ایرانرضا خجسته مهراستاد گروه مشاوره، دانشگاه شهید چمران اهواز. دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی، اهواز، ایران0000-0002-6721-3823حمید فرهادی راداستادیار گروه علوم تربیتی، دانشگاه شهید چمران اهواز. دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی، اهواز، ایرانJournal Article20191030Divorce is the cause of the disruption of the most fundamental element of society (i.e., the family). After the death of a spouse, a great deal of change is needed for post-divorce adjustment. The objective of this study was to develop a qualitative post-divorce adjustment model for women based on the grounded theory. The research population included all divorced women referring to the counseling centers supervised by the Welfare Organization in Ahvaz. The participants included 20 divorced women who were selected through purposive method; they participated in semi-structured interviews. Data were analyzed using Strauss and Corbin’s systematic method. 265 primary codes, 43 subcategories, 17 main categories and one core category were extracted from the data. The main categories included others’ strategic support, religious confrontation, facilitative patience, financial management, communication and environment borderlines, morality and self-control, children existence, personality and education structures, the way to be in a former life, self-study practice, soothing pursuits, personal development, meaningful social presence, growth opportunities for children, search for specialized assistance, jobs and education, freedom from divorce cage and problem-solving skills. Subsequently, post-divorce adjustment (a quest for independence and peace) was chosen as the final category. Finally, a paradigmatic model was derived from the data. The results are beneficial for supportive agencies as well as family counselors in providing appropriate solutions and facilitating the post-divorce adjustment. <br /><strong> </strong>طلاق عامل ازهمگسیختگی بنیادیترین بخش جامعه یعنی خانواده است که پس از مرگ همسر، نیازمند بیشترین تغییر برای سازشیافتگی مجدد در افراد مطلقه است. این پژوهش با هدف تدوین الگوی کیفی سازشیافتگی پس از رخداد طلاق و با استفاده از روش نظریه زمینهای انجام شد. میدان پژوهش دربرگیرنده همه زنان مطلقه مراجعهکننده به مراکز مشاوره تحت نظارت سازمان بهزیستی در شهر اهواز بود. شرکتکنندگان این پژوهش 20 زن مطلقه بودند که به روش هدفمند و از نوع موارد مطلوب انتخابشده و مورد مصاحبه نیمه ساختاریافته قرار گرفتند. در تحلیل دادهها از شیوه نظاممند استراوس و کوربین بهره گرفته شد. 265 کد اولیه، 43 مقوله فرعی، 17 مقولة اصلی و یک مقولة هسته از کدگذاری دادهها استخراج شد که کدهای اصلی به این شرح بود: «حمایتگری راهبردی اطرافیان، رویارویی مذهبی، صبوری رشد دهنده، مدیریت مالی عاملی مهم، ارتباطگیری و مرزسازی با محیط، اخلاقگرایی و خودکنترلی، وجود فرزند، ساختار شخصیتی و تربیتی، چگونگی بودن در زندگی سابق، تمرین خوداندیشی با مطالعه، تکاپوهای آرامشبخش، توسعه شخصی، حضور معنادار اجتماعی، بستری برای رشد فرزندان، جستجوی کمکهای تخصصی، شغل و تحصیل رهایی از قفس طلاق و نیز استفاده از مهارتهای مسئله گشایی». در ادامه «سازشیافتگی پس از طلاق: پویشی برای استقلال و آرامش» بهعنوان مقولة نهایی انتخاب شد و در پایان الگوی پارادایمی مستخرج از دادهها طراحی گردید. نتایج میتواند برای نهادهای حمایتی و نیز مشاوران خانواده در ارائه راهکارهای مناسب و بهبود شرایط سازشیافتگی با طلاق، راهگشا باشد.https://fcp.uok.ac.ir/article_61435_b0c7092a753c585b18cb9a98d5f8363c.pdfدانشگاه کردستانمشاوره و روان درمانی خانواده2251-66549220200220Comparison of the effectiveness of Karen Horney's psychoanalysis and cognitive therapy on communication patterns of neurotic married womenهمسنجی اثربخشی روان تحلیلگری کارن هورنای و شناخت درمانی بر الگوهای ارتباطی زنان متأهل دچار روان آزردگی1231446143610.22034/fcp.2020.61436FAزهره فیض آبادیدانشجوی دکتری روانشناسی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه سمنان، ایران.0000-0003-0503-4499شاهرخ مکوند حسینیدانشیار گروه روا نشناسی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه سمنان، ایران.0000-0002-4846-3499پرویز صباحیاستادیار گروه روانشناسی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه سمنان، ایران.0000-0001-6654-1289پروین رفیعی نیااستادیار گروه روانشناسی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه سمنان، ایران.0000-0003-2771-1630Journal Article20191126Couples' communication patterns are one way of assessing family structure that determines how couples interact and affect family performance. The purpose of this study was to compare the effectiveness of Karen Horney's Psychoanalysis and cognitive therapy on the communication patterns of the neurotic married women. The research method is quasi-experimental study with randomized controlled design with two experimental groups and one control group. The statistical population includes 300 married women who referred to some counseling centers East of Tehran due to problems with their spouse in 2016 and 2017. The sample of the study was available sample and included 45 married women who were neurotic according to the results of the "Horney-Coolidge Tridimensional Inventory" distributed before treatment. Experimental groups received 15 sessions of individual counseling with cognitive therapy and Karen Horney's Psychoanalysis approach respectively, once or twice a week. Christensen & Sullaway Communication Patterns Questionnaire (1984) was distributed among the experimental groups in three stages of baseline, mid stage and end of intervention and also between control groups simultaneously. The Findings indicated that there was a significant effect of therapeutic interventions on time and interactive effect of time and group in all three communication patterns. The cross-constructive communication pattern increased significantly (f=211/92, p < 0.001) and expectation/withdrawal (f= 313/19, p < 0.001) and cross-avoidance (f= 104/35, p < 0.001) communication patterns decreased significantly in both experimental groups. There was no significant difference in the effectiveness of the two types of psychotherapy on cross-constructive and cross-avoidance communication patterns, while Karen Horney's Psychoanalysis showed a significant difference in the reduction of expectation-withdrawal communication pattern compared to cognitive therapy (p < 0.001).الگوی ارتباطی زوجین یکی از راههای ارزیابی ساختار خانواده است که نحوه تعامل زن و شوهر را با یکدیگر مشخص می سازد و کارایی خانواده را تحت تأثیر قرار می دهد. پژوهش حاضر با هدف همسنجی اثربخشی روان تحلیل گری هورنای و شناخت درمانی بر الگوهای ارتباطی زنان متأهل دچار روان آزردگی انجام شد. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و با طرح کاربندی کنترلشده تصادفی با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل است جامعه آماری شامل 300 زن متأهلی است که در سال 1395 و 1396 به علت مشکلات ارتباطی با همسر به مراکز مشاوره شرق تهران مراجعه کردند. نمونه پژوهش از نوع نمونه در دسترس و شامل 45 زن متأهل است که با توجه به نتایج پرسشنامه سه وجهی هورنای-کولیج (2011) که قبل از مداخله توزیع شد، دچار روان آزردگی محسوب میشدند. گروههای آزمایشی پانزده جلسه مشاوره فردی به ترتیب با رویکرد شناخت درمانی و روانتحلیل گری هورنای، در فواصل زمانی یک الی دو بار در هفته دریافت کردند. پرسشنامه "الگوهای ارتباطی کریستنسن و سالاوی (1984) در سه مرحله خط پایه، مرحله میانی و پایان مداخله، در بین گروههای آزمایشی و بهصورت همزمان برای گروه کنترل توزیع شد و سپس با روش آماری تحلیل واریانس اندازهگیریهای مکرر موردبررسی قرار گرفت. یافتهها حاکی از اثر معنادار مداخلات بر اثر زمان و اثر تعاملی زمان و گروه در هر سه الگوی ارتباطی بود (001/0p <). الگوی ارتباطی سازنده متقابل در هر دو گروه آزمایشی افزایش معناداری یافت (001/0p <،92/211f= ). الگوی ارتباطی توقع/کنارهگیر (001/0p <،19/313f= ) و اجتناب متقابل (001/0p <،35/104f= ) بهطور معناداری کاهش یافتند. اثربخشی دو نوع مداخله بر الگوهای ارتباطی سازنده متقابل و اجتنابی متقابل، تفاوت معناداری نداشت، اما روان تحلیل گری هورنای در همسنجی با شناخت درمانی، تفاوت معناداری بر کاهش الگوی ارتباطی توقع/کنارهگیر نشان داد.https://fcp.uok.ac.ir/article_61436_368878214c3774f1df9c39e2807cc0a8.pdfدانشگاه کردستانمشاوره و روان درمانی خانواده2251-66549220200220Comparison of the effectiveness of existential, cognitive-existential, and humanistic-existential group psychotherapy on behavioral self-regulation for effective relationships in womenهم سنجی اثربخشی رواندرمانی گروهی وجودی، شناختی-وجودی و انسانگرا-وجودی بر خودتنظیمی زناشویی زنان1451726144410.22034/fcp.2020.61444FAغفار نصیری هانیسدانشجوی دکتری روانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه لرستان، خرمآباد، ایران0000-0001-8549-545Xمسعود صادقیاستادیار گروه روانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه لرستان، خرمآباد، ایران0000-0002-4020-7132سیمین غلامرضاییاستادیار گروه روانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه لرستان، خرمآباد، ایرانJournal Article20191231In most of the existential philosophy texts, interpersonal and close relationships have been studied. Therefore, to the enhancement, interpersonal relationships testing psychotherapies elicited from such a philosophy is quite significant. However, which method is the most effective on this ground? The purpose of this research is to study the comparison of the effectiveness of existential, cognitive-existential, and humanistic-existential group psychotherapy on behavioral self-regulation for effective relationships among type II diabetes and obesity in women. The method of the research was experimental and its experimental design includes the pretest, post-test, and two-month follow-up test with experimental and control parallel groups. Cases of this study included women with co-morbidity type II diabetes and obesity referring to the Specialist Diabetes Clinic of Tohid Hospital in Sanandaj in the first three months of 2019. After screening the level of behavioral self-regulation for effective relationships, 32 subjects were selected by simple random sampling method from this society and were assigned to three experimental and one control group by substitutive random method. The data were collected based on the scale of behavioral self-regulation for effective relationships Wilson, Charker, Lizzio, Halford & Kimlin (2005). After the pre-test, Subjects of the existential group participated in 90-minute sessions for 9 weeks, and subjects of the cognitive-existential and humanistic-existent groups separately participated in 120-minute sessions for 9 weeks. Data were analyzed by the statistical test of repeated measures of the General Linear Model and the SPSS software. The results of repeated measures analysis showed that the effect of the cognitive-existential intervention on relationship self-change behaviors was significant and stable compared to the control group (P-value = 0.001). Cognitive-existential intervention can significantly and consistently enhance relationships' self-change behaviors in women with co-morbidity type II diabetes and obesity. The findings indicate the benefit of applying a cognitive-existential method to counseling and psychotherapy, but there are some ambiguities to be addressed in this article.در بیشتر متون فلسفه وجودی روابط میان فردی و صمیمی موردبررسی بوده است، لذا آزمودن رواندرمانیهای برگرفته از این فلسفه در راستای بهبود رابطۀ زناشویی حائز اهمیت است، ولی پرسش این است که کدام روش در این زمینه مؤثرتر است؟ این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی رواندرمانی گروهی وجودی، شناختی-وجودی و انسانگرا-وجودی بر خودتنظیمی زناشویی زنان دچار دیابت نوع دو و چاقی انجامگرفته است. روش پژوهش آزمایشی است و طرح آزمایشی آن پیشآزمون- پسآزمون و آزمون پیگیری دوماهه با گروههای موازی آزمایشی و گواه بود. جامعه هدف این پژوهش زنان دچار همبودی دیابت نوع دو و چاقی مراجعهکننده به کلینیک تخصصی دیابت بیمارستان توحید سنندج در سه ماه اول سال 1398 بود. پس از غربالگری سطح خودتنظیمی زناشویی، 32 آزمودنی به روش تصادفی ساده از این جامعه انتخاب و با استفاده از روش تصادفی جایگزینی در سه گروه آزمایشی و یک گروه گواه گمارده شدند. دادهها با مقیاس خودتنظیمی زناشویی ویلسون، چارکر، لیزیو، هالفورد و کیملین (2005) گردآوری شد. پس از پیشآزمون آزمودنیهـــــای گروه وجودی در نُه جلسۀ هفتگی 90 دقیقهای و آزمودنیهـــــای گروههای شناختی-وجودی و انسانگرا-وجودی جداگانه در نُه جلسه هفتگی 120 دقیقهای شرکت کردند. دادهها با آزمون آماری اندازهگیریهای مکرر مدل خطی عمومی و با بهکارگیری نرمافزار SPSS تحلیل شد. نتایج تحلیل اندازهگیریهای مکرر نشان داد که تأثیر مداخله شناختی-وجودی بر خودتنظیمی زناشویی زنان در مقایسه با گروه گواه معنیدار و باثبات است (001/0= P value). مداخله شناختی-وجودی میتواند به شکلی معنیدار و باثبات بر خودتنظیمی زناشویی زنان مبتلابه همبودی دیابت نوع دو و چاقی مؤثر باشد. یافتهها نشانگر فایدۀ بهکارگیری روش شناختی- وجودی در حرفۀ مشاوره و رواندرمانی است، ولی فعلاً ابهاماتی باقی است که در این مقاله موردبررسی قرارگرفته است.https://fcp.uok.ac.ir/article_61444_fb672ac3b7530da7ec53fc3b373a9dc4.pdfدانشگاه کردستانمشاوره و روان درمانی خانواده2251-66549220200220A qualitative inquiry of effective factors on marital burnout: A case study of Tehranتفحص کیفی در عوامل مؤثر بر بیرمقی زناشویی: مطالعه موردی شهر تهران17319461445doi.org/10.34785/J015.2019.007FAجمال الدین فرجیدانشجوی دکتری روانشناسی عمومی، گروه روانشناسی، دانشکده علوم انسانی، واحد ساوه، دانشگاه آزاد اسلامی، ساوه، ایرانباقر ثنائیدکترای تخصصی، استاد بازنشسته، گروه مشاوره، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه خوارزمی، کرج، ایران0000-0000-0000-0000هومن ناموراستادیار، گروه روانشناسی، دانشکده علوم انسانی، واحد ساوه، دانشگاه آزاد اسلامی، ساوه، ایرانJournal Article20200106Today official divorce statistics do not fully indicate failure the spouses in their marital life because of the larger, but undiscovered, number of emotional divorces. One of the disadvantage of life is marital burnout which leads to emotional separation if left untreated. Therefore, the present study was conducted to identify the effective factors on marital burnout, which is one of the factors that increasing divorce in society. This study was conducted using qualitative method with emphasis on phenomenological approach. The study population consisted of all married men and women residing in Tehran and the purposeful sampling was done among those with marital burnout who referred to counseling clinic. Data collection was done through semi-structured interviews and data analysis was done based on data theory. Finally, 227 open codes, 21 concepts and 4 main categories were obtained. The main themes in this study included adverse communication characteristics, personality problems, exacerbation factors, and involvement with adverse outcomes of marital burnout that each of them also included some concepts. The findings indicated that the individual, relationship and family dimensions were involved in the formation of this phenomenon in marital relationships and the main focus of the research findings was "lack of affection and care in the relationship". Overall, the results showed that marital burnout is a process that has bad consequences in the physical, psycho-emotional, and social contexts and recommended that counselors and psychologists take more action on marital burnout and its growth factors.امروزه آمار رسمی طلاق بهطور کامل نشاندهنده میزان ناکامی همسران در زندگی زناشویی نیست؛ زیرا در کنار آن آماری بزرگتر، اما کشف نشده به طلاقهای عاطفی اختصاص دارد. یکی از نابسامانیهای زندگی، بیرمقی زناشویی است که اگر بهموقع به آن رسیدگی نشود زوجین را به سمت جدایی عاطفی سوق میدهد؛ بنابراین پژوهش حاضر به هدف شناسایی عوامل مؤثر بر بیرمقی زناشویی که یکی از دلایل مؤثر بر افزایش طلاق در جامعه است، انجام شد. این پژوهش با استفاده از روش کیفی و با تأکید بر رویکرد پدیدارشناسانه صورت گرفته است. جامعه پژوهش شامل کلیه زنان و مردان متأهل ساکن شهر تهران بود و نمونهگیری به روش هدفمند از بین افراد با تجربۀ بیرمقی زناشویی که به کلینیک مشاوره مراجعه کرده بودند، صورت گرفت. جمعآوری دادهها از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته بود و تجزیهوتحلیل دادهها بر اساس نظریه داده بنیاد انجام شد و نهایتاً 227 کد باز، 21 مفهوم و 4 مقوله به دست آمد. مقولات اصلی بهدستآمده در این پژوهش دربرگیرندۀ ویژگیهای ارتباطی نامطلوب، مشکلات شخصیتی، عوامل تشدیدکننده و درگیری با پیامدهای نامطلوب بیرمقی زناشویی بود که هرکدام از آنها شامل مفاهیمی نیز میشدند. برآیند یافتهها حاکی از درگیر بودن ابعاد فردی، ارتباطی و خانوادگی در شکلگیری این پدیده در روابط زناشویی بود و مقوله محوری یافتههای پژوهش «عدم مهرورزی مستمر و مراقبت از رابطه» بود. بهطورکلی نتایج نشان داد که بیرمقی زناشویی فرآیندی است که پیامدهای ناگواری در زمینه جسمی، روانی-عاطفی و اجتماعی دارد و پیشنهاد میشود که مشاوران و روانشناسان بیشازپیش بر روی بیرمقی زناشویی و عوامل رشد دهندۀ آن اقداماتی انجام دهند.https://fcp.uok.ac.ir/article_61445_c45d33f7cf6020595965392e493e1a19.pdfدانشگاه کردستانمشاوره و روان درمانی خانواده2251-66549220200220The effectiveness of emotion- focused couple therapy on emotional divorce and the quality of the relationship with the spouse's familyاثربخشی زوجدرمانی متمرکز بر هیجان بر طلاق هیجانی و کیفیت رابطه با خانواده همسر19521261446doi.org/10.34785/J015.2019.008FAفاطمه کیانی پورکارشناس ارشد راهنمایی و مشاوره، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران جنوب، تهران، ایرانآزاده امینی هادکتری مشاوره، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم تحقیقات، تهران، ایران0000-0002-8479-6223Journal Article20191030Emotional divorce between couples and the lack of a proper relationship with spouse's family can lead to divorce; therefore, it is necessary to find ways to improve the emotional divorce and relationship with spouse's family. Thus, this study was done aimed to evaluation the effectiveness of emotion- focused couple therapy (EFCT) on emotional divorce and the quality of the relationship with the spouse's family. Design of this study was semi-experimental type as pretest-posttest with control group. Statistical population consisted of all couples referring to the center of counseling of the Al-Quran Central District of Karaj in 2018. The sample studied were all 12 couples (24 subjects) who were selected through targeted sampling method and were divided randomly into two groups- under training and control and members of the experimental group received emotion- focused couple therapy at center of counseling of the Al-Quran Central District in 2018. For collection data was used from Emotional Divorce Scale (EDS) and Questionnaire of the Relationships Quality with In-Law. Data Analyzing was conducted with MANCOVA and SPSS-22. The results showed that apart from quality of relationship between couples with original family (F = 0.053, sig = 0.820), there were a significant difference between the experimental and control group in the emotional divorce (F = 92.56, sig = 0.001) and other dimensions of the quality of the relationship with the spouse's family (p < 0.05). According to findings this study, emotion-focused couple therapy can be used as an effective method in improving emotional divorce and quality of relationship with in-laws in marital counseling. طلاق هیجانی بین زن و شوهر و عدم رابطه مناسب با خانواده همسر، میتواند باعث بروز طلاق شود؛ ازاینرو ضروری است روشهایی برای بهبود طلاق هیجانی و رابطه با خانواده همسر یافت شود. بنابراین، این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی زوجدرمانی متمرکز بر هیجان بر کاهش میزان طلاق هیجانی و کیفیت رابطه با خانواده همسر انجام شد. طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و بهصورت پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه همسران مراجعهکننده به مرکز مشاوره جامعه القرآن مرکزی کرج در سال 97 بودند. نمونه موردمطالعه شامل 12 زن و شوهر (24 نفر) بودند که بهصورت نمونهگیری هدفمند انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند و اعضای گروه آزمایش در مرکز مشاوره جامعه القرآن مرکزی در سال 97 تحت زوجدرمانی متمرکز بر هیجان قرار گرفتند. از مقیاس طلاق هیجانی (EDS) و بررسی کیفیت رابطه با خانواده همسر برای جمعآوری دادهها استفاده شد. دادهها از طریق تحلیل کوواریانس چندمتغیری و نرمافزار SPSS-22 مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بهغیراز کیفیت رابطه زن و شوهر با خانوادۀ اصلی (053/0 F= ، 820/0 P-value = )، بین گروه آزمایش و کنترل در طلاق هیجانی (56/92 F= ، 001/0 P-value = )، و سایر ابعاد کیفیت رابطه با خانواده همسر (05/0 p <) تفاوت معناداری وجود دارد. با توجه به یافتههای این پژوهش، زوجدرمانی متمرکز بر هیجان میتواند بهعنوان یک روش مؤثر در بهبود طلاق هیجانی و کیفیت رابطه با خانواده همسر در مشاورههای زناشویی مورداستفاده قرار گیرد. https://fcp.uok.ac.ir/article_61446_cd05341cd217c7f97b402cc2fc16b3ae.pdfدانشگاه کردستانمشاوره و روان درمانی خانواده2251-66549220200220The effectiveness of domestic violence–focused couple therapy on violence against women: Intervention in maladjusted couple relationships living in Ahvazاثربخشی زوج درمانی متمرکز بر خشونت خانگی در خشونت علیه زنان؛ مداخله در رابطۀ زوجین ناسازگار ساکن شهر اهواز21323261447doi.org/10.34785/J015.2019.009FAخالد اصلانیدانشیار گروه مشاوره، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران0000-0002-3766-1983فریده خدادادی اندریهدانشجوی دکتری گروه مشاوره دانشگاه شهید چمران اهواز ، اهواز ایرانعباس امان الهیدانشیار گروه مشاوره دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانغلامرضا رجبیاستاد گروه مشاوره دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران0000-0002-8423-4589سندرا استیسدکتری خانوادهدرمانی، استاد برجسته دانشگاه ایالتی کانزاس، منهتن، امریکا.Journal Article20190406Considering that violence is a global issue that affects all family members and somehow affects family functioning, it is important to focus on effective therapeutic strategies that can be applied not only to the family but also to the community Also help, focused. The purpose of this study was to determine The Effectiveness of Domestic violence–focused couple therapy on violence against women: intervention in maladjusted couples' relationship living in Ahvaz. The research community includes all couples are referred to private and public counseling centers in Ahwaz in 1397. The sample consisted of 4 couples (8) of the persons referred to these centers have been fitted with regard to violence against women questionnaire Haj Yahya), the scale of adjustment test and the confession to physical violence to enter the course of treatment. Sampling method in this research, a purposeful sampling was used. A single-case experimental design of a non-concurrent multiple baseline designs was used. The treatment protocol was applied to the two phases of the 18 sessions of intervention and the 5 stages of the baseline and the first follow-up of 45 days and the second follow-up of 3 months for all participants. The subjects were evaluated before and after the treatment, at section 4, 8, 12, 14, 18 treatment and follow up of 45 days and 3 months the questionnaires were analyzed. Data were analyzed using visual inspection, the improvement percentage formula and the reliable change index (RCI) strategies Subjects scored with total recovery (55.54) at the end of treatment and overall improvement (56.88) and significant level (P <0.01). At the end of the follow-up, the results showed that: the domestic violence couple therapy has been effective in reducing violence against women.با توجه به اینکه خشونت یک مسئله جهانـی است و همه اعضای خانواده را درگیر میکند و بهنوعی بر کارکرد خانواده تأثیر میگذارد بسیار مهم است که بر روی راهبردهای درمانی مؤثر که میتوانند نهتنها به خانواده بلکه به جامعه نیز کمک کند متمرکز شد. هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی زوجدرمانی متمرکز بر خشونت خانگی در خشونت علیه زنان؛ مداخله در رابطۀ زوجین ناسازگار شهر اهواز است. جامعهی پژوهش شامل کلیهی زوجهای مراجعهکننده به مراکز مشاوره خصوصی و دولتی شهر اهواز سال 1397 است. نمونهی پژوهش شامل 4 زوج (8 نفر) از افراد مراجعهکننده به این مراکز بوده که با توجه به پرسشنامهی خشونت علیه زنان- حاج یحیی، مقیاس سازگاری زوجی و اقرار به خشونت فیزیکی وارد دوره درمان شدند. روش نمونهگیری در این پژوهش نمونهگیری هدفمند بوده است از طرح آزمایشی تک موردی از نوع خط پایهی چندگانهی ناهمزمان استفادهشده است. پروتکل درمان در دو فاز 18 جلسه مداخله و 5 مرحله خط پایه و پیگیری اول 45 روزه و پیگیری دوم 3 ماهه در مورد تمام شرکتکنندهها اعمال شد. آزمودنیها قبل از درمان و در جلسات 4-8-12-16-18 و پیگیری 45 روزه و 3 ماهه توسط پرسشنامههای مذکور مورد تحلیل قرار گرفتند. پاسخ دادهها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا و فرمول درصد بهبودی تحلیل شدند. نمرههای آزمودنیها با درصــــد بهبودی کلی (54/55( در پایان درمان و درصـــد بهبودی کلی) 78/56( و سطح معنیداری ) 01/0(p < بود. در پایان پیگیری نتایج نشان داد که: زوجدرمانی خشونت خانگی باعث کاهش خشونت علیه زنان شد.https://fcp.uok.ac.ir/article_61447_7d9373e40832cab9b07f5f820d6c22b0.pdfدانشگاه کردستانمشاوره و روان درمانی خانواده2251-66549220200220Predictive factors for men's psychosocial arousal to polygamy lifeعوامل پیشگوییکننده برانگیختگی روانی اجتماعی مردان به زندگی چندهمسری23325461448doi.org/10.34785/J015.2019.010FAقاسم اسمعیلیدانشجوی دکترای تخصصی، گروه مشاوره، واحد یزد، دانشگاه آزاد اسلامی، یزد، ایرانسیدعلیرضا افشانیدانشیار جامعهشناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه یزد، یزد، ایران0000-0002-2311-3329محمد حسین فلاحدانشیار، گروه مشاوره، دانشگاه آزاد اسلامی واحد یزد، یزد، ایرانسعید وزیریاستادیار، گروه مشاوره، دانشگاه آزاد اسلامی واحد یزد، یزد، ایرانJournal Article20191223Regarding the role of social and cultural issues in men's psychosocial arousal to polygamy life, the present study aimed to determine the relationship between variables, traditional marriage, sexual needs, free living lifestyle, attachment, religious factors, the blaming of first wife, family facilitation, authority representation, financial ability and having two residences in psychosocial arousal for men's polygamy life. The present study is a descriptive co relational study. The statistical population consisted of men polygamous living in Saravan city in the year 2019. Among them, 246 people were selected by available sampling method using Cochran's formula. Data collection tools consisted ofresearcher made questionnaires of Predictive factors and men’s psychosocial arousal to polygamy life (Esmaili et al, 2019)<strong>.</strong> Data were analyzed by Pearson correlation, coefficient, Friedman test, variance analysis, multiple regressions and path analysis were used to test the hypotheses. The results showed that between variables traditional marriage (p < 0/01, r = 0.236), sexual needs (p < 0/01, r = 0.291), free living lifestyle (p < 0/01, r = 0.462), attachment (p < 0/01, r = 0.228), religious factors(p < 0/01, r = 0.489), the blaming of first wife (p < 0/01, r = 0.268), family facilitation (p < 0/01, r = 0.485), authority representation (p < 0/01, r = 0.507), Financial ability (p < 0/01, r = 0.427), having two residences (p < 0/01, r = 0/433) There was a significant relationship with male psychosocial arousal for polygamy life. Variables of free living lifestyle, family facilitation, financial ability and religious factors had the most influence on social psychosocial arousal. Therefore, psychologists and family counselors can identify the causes of men to polygamy life according to the findings of this study, and provide counseling to families.با توجه به نقش مسائل اجتماعی و فرهنگی در برانگیختگی روانی اجتماعی مردان به زندگی چندهمسری، پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش متغیرهای ازدواج سنتی، غرایز جنسی، بسترهای آزاد تعاملی، دلبستگی، نمای مذهبی، مقصرانگاری همسر اول، تسهیلگری خانوادگی، نمایش اقتدار، توانایی مالی و دو اقامتگاهی در برانگیختگی روانی اجتماعی مردان به زندگی چندهمسری انجام شد. پژوهش حاضر، یک بررسی توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری دربرگیرنده مردان دارای چند همسر ساکن شهرستان سراوان در سال 1397 بود که با بهکارگیری فرمول کوکران 246 نفر به شکل نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار مورداستفاده پرسشنامههای محقق ساختهِ عوامل پیشگوییکننده و برانگیختگی روانی اجتماعی مردان به زندگی چندهمسری (اسمعیلی و همکاران، 1398) بود. تحلیل دادههای پژوهش با بهکارگیری ضریب همبستگی پیرسون، آزمون فریدمن، رگرسیون چندگانه و تحلیل مسیر انجام گرفت. برآیندهای پژوهش نشان داد که بین متغیرهای ازدواج سنتی (236/0= r،01/0 > P)، غرایز جنسی (291/0=r، 01/0 > P)، بسترهای آزاد تعاملی (462/0=r، 01/0 > P)، دلبستگی (289/0=r، 01/0 > P)، نمای مذهبی (489/0=r، 01/0 > P)، مقصرانگاری همسر اول (268/0=،r 01/0 > P)، تسهیلگری خانوادگی (485/0=،r 01/0 > P)، نمایش اقتدار (507/0=،r 01/0 > P)، توانایی مالی (427/0=،r 01/0 > P) و دو اقامتگاهی (433/0=،r 01/0 > P) با برانگیختگی روانی- اجتماعی مردان به زندگی چندهمسری همبستگی معنیداری وجود دارد. متغیرهای بسترهای آزاد تعاملی، تسهیلگری خانوادگی، توانایی مالی و نمای مذهبی درمجموع بیشترین تأثیر را بر برانگیختگی روانی اجتماعی برای زندگی چندهمسری را داشتهاند. روانشناسان و مشاوران خانواده میتوانند با توجه به یافتههای این تحقیق از علل گرایش مردان به زندگی چندهمسری آگاهی یافته و با توجه به آن نسبت به مشاوره خانوادهها اقدام نمایند.https://fcp.uok.ac.ir/article_61448_f93aa5f2d5e1d0a690aa468b4172e737.pdfدانشگاه کردستانمشاوره و روان درمانی خانواده2251-66549220200220Lived experience of betrayed women in marital relationship in Sanandajتجربه زیسته زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی همسر در شهر سنندج25527261450doi.org/10.34785/J015.2019.011FAاحمد امانیدانشیار گروه مشاوره خانواده، دانشکده علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه کردستان، سنندج، ایران.0000-0002-1442-7617کمال خالق پناهاستادیار گروه جامعهشناسی، دانشکده علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه کردستان، سنندج، ایراناسرین محمدیکارشناس ارشد مشاوره خانواده، انجمن علمی مشاوره، دانشگاه کردستان، سنندج، ایرانJournal Article20191229Marital relationship is a multifaceted relationship that is influenced by various factors and challenges that marital infidelity is one of the most damaging of these challenges. Infidelity is a breach of commitment in a two-way relationship with a degree of emotional and physical intimacy with a non-spouse that can destroy the relationship. The purpose of this study is to investigate the lived experience of women affected by meta-marital relationships. The research was done by qualitative method and by phenomenological method and Colaizzi analysis. In-depth and semi-structured interviews were conducted with 14 women that selected through purposive sampling affected by meta-marital, referred to two counseling centers in Sanandaj, Participant citations were collected, recorded, analyzed, and coded into major and subcategories. Finally, 68 primary codes, 13 sub-themes, and 3 main themes were obtained. The three main themes include increased life problems, disturbance of mind, and disturbances in communication functions. According to the findings, infidelity can have many negative consequences for women and the whole family. The reaction to infidelity is different in women and knowing the experiences of betrayed individuals and understanding their psychological and expectations states, makes it possible that by training traitorous spouses, reducing destructive encounters and by fulfilling the expectations and needs of the betrayed spouse, improving the problem and stays in the relationshipرابطۀ زناشویی، یک رابطۀ چندوجهی است که متأثر از عوامل گوناگون و در معرض چالشهای مختلفی قرار دارد که خیانت زناشویی یکی از آسیبزاترین این چالشها است. خیانت، نقض تعهد در رابطۀ دو نفره، توأم با درجاتی از صمیمیت عاطفی و فیزیکی با شخصی غیر از همسر است که میتواند رابطه را با نابودی مواجه کند. بر این اساس هدف پژوهش بررسی تجربهی زیستهی زنان آسیبدیده از روابط فرازناشویی است. پژوهش به روش کیفی و با راهبرد پدیدارشناسی توصیفی، شیوه تحلیل کلایزی انجام شد. 14 زن آسیبدیده از روابط فرازناشویی همسر، مراجعهکننده به مراکز مشاوره و رواندرمانی در شهر سنندج که به روش نمونهگیری هدفمند و در دسترس تا حد اشباع نظری انتخاب شدند، مصاحبههای عمیق و نیمه ساختاریافته انجام شد. نقلقولهای مشارکتکنندگان جمعآوری، ثبت، تحلیل و کدگذاری و در قالب مضمونهای اصلی و فرعی طبقهبندی گردید و نتیجه تحلیل دادهها سبب دستیابی به 68 کد اولیه، 13 زیر مضمون و 3 مضمون اصلی شد. سه مضمون اصلی عبارتاند از افزایش مشکلات در زندگی، آشفتگی ذهن و نابسامانی در کارکردهای ارتباطی. بر اساس یافتههای پژوهش، خیانت میتواند پیامدهای منفی بسیاری بر زنان آسیبدیده و البته کل خانواده بگذارد. واکنش به خیانت در زنان مختلف، متفاوت است و آگاهی از تجارب افراد خیانتدیده و شناخت حالات روانی و انتظارات آنان، این امکان را فراهم میکند که با آموزش همسران پیمانشکن از برخوردهای مخرب با مسئله کاست و با برآورده کردن انتظارات و نیازهای فرد مورد بیوفایی قرارگرفته، احتمال بهبود او و ماندن در رابطه را افزایش داد.https://fcp.uok.ac.ir/article_61450_bc61b91cfd97cbbd1448286ca238d0a6.pdf